اگر زلفت به هر تاری اسیر تازه ای دارد

اگر زلفت به هر تاری اسیر تازه ای دارد
مبارک باشد اما دلبری اندازه ای دارد

تغافل برد از حد شوخ چشم من نمیداند
جفا قدری ستم حدی و ناز اندازه ای دارد

محبت را لب خاموش و گویا هردو یک سانند
چو بلبل آتش پروانه هم آوازه ای دارد

اگر سودای لیلی بر سرت افتاده مجنون شو
که هر شهری به صحرای جنون دروازه ای دارد

دل مجنون خود را با تغافل بیش از این مشکن
که در قانون خوبان امتحان اندازه ای دارد
🌷
دیدگاه ها (۷)

در دلم یک صندلی خالیست ، جایت را بگیرشعر میخواهم بخوانم ، گو...

لب ب لب آمده ای بوسه ب لب آمده ایروی ریل لب من نیمه ی شب آمد...

ای دل مبتلای من شیفته هوای تو....دیده دلم بسی بلا آن همه از ...

مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلدوچشمانت پر از ٱیات انجیلیکی هرشب به ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط