آهای پاییز نالوتی

آهای #پاییزِ نالوتی...!
خرمالوها را که، کال و گس به زمین پرتاب کردی!
#باران را که پشت ابرها، حبس نمودی!
حالا هم این سوزِ عُنُق را، مثل بختک،به جانِمان انداختی... معلوم است چه میخواهی، از ما #تنگ‌دلان... تو را به جانِ آذرَت،
دست بَر دار، از این آزارِ بی‌وقفه...!
کمی نرم‌دل باش..!
ناسلامتی #یلدایَت در راه است،با یک بغل عاشقانه‌ی دلرُبا...
خجالت دارد،این همه بی‌رحمی‌‌‌....
به خودت بگیر پاییزِ بی مروت!!
دیدگاه ها (۷۰)

#پدر_بزرگم سواد نداشت...هروقت می خواست ...به مادر بزرگم ابرا...

#مــادرم فـرشــــــتــه است!ولی؛ هیچوقت ندیدم پرواز کند!زیرا...

‎مثل #برگ خشکی بودم روی #درختی‎ناگهان باد مرا به سمتت آورد‎و...

#مهمان روزهای آخر است...همان #پاییزی که بودنش چنگی به دل نزد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط