به لبم رسیده جانم

به لبم رسیده جانم،
تو بیا که زنده مانم

پس از آن که من نمانم،
به چه کار خواهی آمد

غم و قصه فراقت
بکشد چنان که دانم

اگرم چو بخت روزی
به کنار خواهی آمد

وصی پور
دیدگاه ها (۱)

خیلی‌ها می‌خواهنداول به آسایش و خوشبختی برسندبعد به زندگی لب...

دو عالم را بگردمکسی مانند تو نیستمرا همین داشتنت کافی‌ست

#ُتورا دوست خواهم داشتو هر روز صبح به تو می‌گویم :من از آنِ ...

روز تولد تو❤ ️روز نگاه بارانبرشوره زار تشنهبر این دل بیابانر...

عشق ( درد بی پایان)

رمان j_k

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط