غزلی نوشته مجنون،برسد به دست لیلی
غزلی نوشته مجنون،برسد به دست لیلی
نَفَسم بگو کجایی که ستاره ی سهیلی؟!
.
دو سه خط گلایه دارم، که به عرض میرسانم:
من و میل اینچنینی!!!تو چرا بدون میلی؟!
.
همه شب به انتظارت، غزلی سروده ام تا
تو یِ بی وفا بدانی ،که دلم گرفته.! خیلی
نَنَویسم از نبودت؟؟! به خدا نمیتوانم
چه کنم گُلم؟...بمیرم؟بروم زیر تریلی؟
تو که پیش من نباشی،همه ی دار و ندارم...
قلمی...دفتر شعری، دو سه واژه ی طُفیلی
تو نماز نیمه شبها...تو نیایشی...نه شعری!
تو شبیهِ یک دعایی،که مقدسی! کُمیلی
من و پای لنگ شعرم،تو بگو چگونه روزی...
برسم به گَرد پایت؟ که قطار روی ریلی
نکند خبر نداری؟نَفَسم بیا که کار از...
غزل و گریه و هق هق،به خدا گذشته! سَیلی
که ز گونه های خیسم، همه شب چنان روانی
که نهار سرنوشتم،شده نوش جانِ لیلی!
#محمدرضا_نظری
نَفَسم بگو کجایی که ستاره ی سهیلی؟!
.
دو سه خط گلایه دارم، که به عرض میرسانم:
من و میل اینچنینی!!!تو چرا بدون میلی؟!
.
همه شب به انتظارت، غزلی سروده ام تا
تو یِ بی وفا بدانی ،که دلم گرفته.! خیلی
نَنَویسم از نبودت؟؟! به خدا نمیتوانم
چه کنم گُلم؟...بمیرم؟بروم زیر تریلی؟
تو که پیش من نباشی،همه ی دار و ندارم...
قلمی...دفتر شعری، دو سه واژه ی طُفیلی
تو نماز نیمه شبها...تو نیایشی...نه شعری!
تو شبیهِ یک دعایی،که مقدسی! کُمیلی
من و پای لنگ شعرم،تو بگو چگونه روزی...
برسم به گَرد پایت؟ که قطار روی ریلی
نکند خبر نداری؟نَفَسم بیا که کار از...
غزل و گریه و هق هق،به خدا گذشته! سَیلی
که ز گونه های خیسم، همه شب چنان روانی
که نهار سرنوشتم،شده نوش جانِ لیلی!
#محمدرضا_نظری
۱.۸k
۰۹ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.