part (24) 🫂🖇🩺💊
part (24) 🫂🖇🩺💊
همینطوری داشت با خودش فکر میکرد که ی صدایی از بیرون اون محوطه شنید
...
بکهیون:ولم کنین عوضیا *داد*
وودوک:چخبره اونجا؟؟
بادیگارد ۱:قربان وقتی داشت فوضولی میکرد پیداش کردیم
بکهیون:فوضول خودتی عوضی خر
وودوک:ببندینش اینجا
بادیگاردا:چشم قربان
بکهیونم بستنش به ستون مقابل بورا
وودوک:خب خب خب پس فوضولی هم میکنی؟؟
بکهیون:فوضولی نه کنجکاوی
وودوک:حالا تو هر چی میخوای اسمشو بزار
کوک هم همینطور داشت مات و مبهوت به بکهیون نگاه میکرد
بکهیون:ت..تو
کوکمن چی؟؟
بکهیون:تو جونگکوکی دیگه عاره؟؟
کوک:تو منو از کجا میشناسی؟؟
بکهیون:خودتی؟؟
کوک:کیَم من؟؟
بکهیون:همون خواننده معروفه دیگه
کوک:خب که چی الان معروفیتم به چه دردی میخوره؟؟
بکهیون:اون دختر کیه؟؟
کوک بغضش گرفت:دوست دخترم
وودوک:بود دیگه نیست
کوک:حرف مفت نزن عوضی
وودوک:عوضی خودتی
رو به بادیگاردا:بیاین این دوتارو تا میخورن بزنین(منظورش بورا و بکهیون بود)
بادیگاردا اومدن و شروع کردن به زدنشون
کوک هم هی داد میزد:
ولش کنین عوضیاااا .. حرومزاده ها ولمون کنین*داد و گریه*(بخاطر فحش هایی که میدم معذرت میخوام)
شوگا ویو:/
منتظر بورا بودم که زنگ بزنه اما چند ساعت گذشت و زنگی نزد کوک هم نیومده بود گوشی شم جواب نمیداد حتی به گوشی بورا هم زنگ میزدیم جواب نمیداد نگران شده بودیم
شوگا:چرا جواب نمیدن اینا؟؟
جیهوپ:یبار دیگه زنگ بزن شاید جواب دادن
شوگا:دو ساعته زنگمیزنم جواب نمیدن
نامی:نظرتون چیه که به پلیس زنگ بزنیم؟؟
جیمین:باید هماهنگ کنیم بعد
ته:راست میگه باید خبر بدیم
جین اومد:
چیشده؟؟
ته:بالاخره بیدار شدی؟؟حالت خوبه؟؟
جین:عاره خوبم حالا بگید چیشده؟؟به پلیس چیو بگین؟؟
جیمین:نمیخواد نگران بشی خودمون حلش میکنیم
جین:گفتم بگین چیشده؟
نامی:جونگکوک..
جین:کوک چی؟؟
نامی:کوکی..
جیمین:هیچی پیداش نیست
جین:حتما پیش بوراست
ته:نیستش حتی بورا هم جواب نمیده
جین:یعنی چی؟
شوگا:یعنی کوک و بورا ناپدید شدن و هیچکدوم جواب تلفنشونو نمیدن
جین:پ..پس چیکار کنیم؟؟
جیمین:به پدن بگیم و بریم اداره پلیس
جین:خب سری باشین چرا اینجا وایسادین؟؟*بلند و عصبی*
جیهوپ:جین اروم باش باشه الان میریم خبر میدیم
جیمنی:منو ته میریم کمپانی
شوگا:ماهم میایم
همه حاضر شدن رفتن کمپانی
داخل شرکت:/
...
بخاطر یکی از دوستان هم بکهیون و اوردم تو داستان😁 بعدا نگین چرا همرو قاطی کردی😁👍
همینطوری داشت با خودش فکر میکرد که ی صدایی از بیرون اون محوطه شنید
...
بکهیون:ولم کنین عوضیا *داد*
وودوک:چخبره اونجا؟؟
بادیگارد ۱:قربان وقتی داشت فوضولی میکرد پیداش کردیم
بکهیون:فوضول خودتی عوضی خر
وودوک:ببندینش اینجا
بادیگاردا:چشم قربان
بکهیونم بستنش به ستون مقابل بورا
وودوک:خب خب خب پس فوضولی هم میکنی؟؟
بکهیون:فوضولی نه کنجکاوی
وودوک:حالا تو هر چی میخوای اسمشو بزار
کوک هم همینطور داشت مات و مبهوت به بکهیون نگاه میکرد
بکهیون:ت..تو
کوکمن چی؟؟
بکهیون:تو جونگکوکی دیگه عاره؟؟
کوک:تو منو از کجا میشناسی؟؟
بکهیون:خودتی؟؟
کوک:کیَم من؟؟
بکهیون:همون خواننده معروفه دیگه
کوک:خب که چی الان معروفیتم به چه دردی میخوره؟؟
بکهیون:اون دختر کیه؟؟
کوک بغضش گرفت:دوست دخترم
وودوک:بود دیگه نیست
کوک:حرف مفت نزن عوضی
وودوک:عوضی خودتی
رو به بادیگاردا:بیاین این دوتارو تا میخورن بزنین(منظورش بورا و بکهیون بود)
بادیگاردا اومدن و شروع کردن به زدنشون
کوک هم هی داد میزد:
ولش کنین عوضیاااا .. حرومزاده ها ولمون کنین*داد و گریه*(بخاطر فحش هایی که میدم معذرت میخوام)
شوگا ویو:/
منتظر بورا بودم که زنگ بزنه اما چند ساعت گذشت و زنگی نزد کوک هم نیومده بود گوشی شم جواب نمیداد حتی به گوشی بورا هم زنگ میزدیم جواب نمیداد نگران شده بودیم
شوگا:چرا جواب نمیدن اینا؟؟
جیهوپ:یبار دیگه زنگ بزن شاید جواب دادن
شوگا:دو ساعته زنگمیزنم جواب نمیدن
نامی:نظرتون چیه که به پلیس زنگ بزنیم؟؟
جیمین:باید هماهنگ کنیم بعد
ته:راست میگه باید خبر بدیم
جین اومد:
چیشده؟؟
ته:بالاخره بیدار شدی؟؟حالت خوبه؟؟
جین:عاره خوبم حالا بگید چیشده؟؟به پلیس چیو بگین؟؟
جیمین:نمیخواد نگران بشی خودمون حلش میکنیم
جین:گفتم بگین چیشده؟
نامی:جونگکوک..
جین:کوک چی؟؟
نامی:کوکی..
جیمین:هیچی پیداش نیست
جین:حتما پیش بوراست
ته:نیستش حتی بورا هم جواب نمیده
جین:یعنی چی؟
شوگا:یعنی کوک و بورا ناپدید شدن و هیچکدوم جواب تلفنشونو نمیدن
جین:پ..پس چیکار کنیم؟؟
جیمین:به پدن بگیم و بریم اداره پلیس
جین:خب سری باشین چرا اینجا وایسادین؟؟*بلند و عصبی*
جیهوپ:جین اروم باش باشه الان میریم خبر میدیم
جیمنی:منو ته میریم کمپانی
شوگا:ماهم میایم
همه حاضر شدن رفتن کمپانی
داخل شرکت:/
...
بخاطر یکی از دوستان هم بکهیون و اوردم تو داستان😁 بعدا نگین چرا همرو قاطی کردی😁👍
۵۴.۹k
۲۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.