موهایم را برایت می بافم ،
موهایم را برایت می بافم ،
چهل قصه لابه لاشان خوابیده..
در هیچ کدامشان ،
نه منی هست ، نه تویی...
و نه هیچ چیز دیگر....
موهایم را برایت آشفته میکنم ،
گیر میکنی در راهروهای پر پیچش ،
که در انتهای هیچ کدام ،
نه منی می بینی ، نه تویی....
و نه هیچ چیز دیگر....
موهایم را ،
نه موهایم را میخواهم و نه تاب آن را ،
و نه بافته های از سر دلتنگی اش را...
میخواهم نه در جایی گیر کنی ، و نه در التهاب داستان ها بمانی....
موهایم را برایت شانه میزنم.....
چهل قصه لابه لاشان خوابیده..
در هیچ کدامشان ،
نه منی هست ، نه تویی...
و نه هیچ چیز دیگر....
موهایم را برایت آشفته میکنم ،
گیر میکنی در راهروهای پر پیچش ،
که در انتهای هیچ کدام ،
نه منی می بینی ، نه تویی....
و نه هیچ چیز دیگر....
موهایم را ،
نه موهایم را میخواهم و نه تاب آن را ،
و نه بافته های از سر دلتنگی اش را...
میخواهم نه در جایی گیر کنی ، و نه در التهاب داستان ها بمانی....
موهایم را برایت شانه میزنم.....
۴۸۵
۰۳ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.