من و این چشم پریشان و تو و حیرانی
من و این چشم پریشان و تو و حیرانی
من و اندوه به جا مانده که خود میدانی
تو و دریای وجودت که مرا می خواند
من و دریای وجودم که کمی طوفانی
من و ناگفتنی و خواستن بی حدت
تو و آشفتگی و خواستن پنهانی
تو و هی وسوسه ی شاه قجر ،در چشمت
من و این موی به هم بافته ی یونانی
من و تاریخ به هم ریخته ی مام وطن
تو و لشگرکشی و بی سر و بی سامانی
واااااای از دست تو و اینهمه عصیانگری ات
وااااای از حوصله ی من که خودت میدانی
💘 💘 💘 💘 💘 💘 💘 💘 💘 💘 💘 💘 💘 💘 💘 🍎
من و اندوه به جا مانده که خود میدانی
تو و دریای وجودت که مرا می خواند
من و دریای وجودم که کمی طوفانی
من و ناگفتنی و خواستن بی حدت
تو و آشفتگی و خواستن پنهانی
تو و هی وسوسه ی شاه قجر ،در چشمت
من و این موی به هم بافته ی یونانی
من و تاریخ به هم ریخته ی مام وطن
تو و لشگرکشی و بی سر و بی سامانی
واااااای از دست تو و اینهمه عصیانگری ات
وااااای از حوصله ی من که خودت میدانی
💘 💘 💘 💘 💘 💘 💘 💘 💘 💘 💘 💘 💘 💘 💘 🍎
- ۱۷۳
- ۱۲ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط