رمان روز بارانی پارت پنج

رمان روز بارانی پارت پنج

وقتی رفتیم پشت در مدرسه نفس عمیق کشیدم و

گفتم : ببین جیهوپ یه چیزیه خیلی وقته میخوام بهت بگم

جیهوپ : بگووو

گفتم : دوست دارم

و لبامو گذاشتم رو لباش ( تالابهاتکگمککدللال ایششش به چه جراتی شوهرمو بوسیدییی) جیهوپ هم همکاری کرد

وقتی تموم شد جیهوپ یکم تو شک بود ولی بعدش

گفت : منم دوست دارم

و بغلم کرد( دارم فشار میخورم)

جیهوپ : خوب ب نظرت کی قرار بزاریم ؟

یونا: فردا ساعت ۶ چطوری ؟

جیهوپ : عالیی

با قیافه ی سر بلند دویدم بغل کوک


یونا: کوک موفق شدم

کوک: عهه افرین اولین قرارتون کی شد

یونا : پس فردا


کوک: افریننن

یونا:حیح

با کوک رفتم سر کلاس و جیهوپ بهم لبخند زد عررر (ایشش)

طبق معمول نشستم پیش لیا

که یهو معلم اومد
دیدگاه ها (۷)

بچه ها ۵ مرداد تولدمه دقیقا تو محرم😑

mr.stalin هیتره برین جرش بدین

بچه هااااا بگین چ گوهی بخورمممممممم مامانم خدارشکر الان خونه نی ولی چیکا کنممممم

🖇معرفیه فیک جدید📎name: meryy fake 🍷اسم: ازدواج فیکژانر: عاشق...

رمان عشق و نفرت پارت ۱۲خلاصه رفتیم خونه ی مامان جونگ کوک سان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط