دوباره ضربه ی سیلی نشست بر رویی

دوباره ضربه ی سیلی نشست بر رویی
به تازیانه کشیدند باز ، بازویی

اگر چه هیچ دری وا نشد،ولی آن روز
به جای میخ به نیزه زدند ،پهلویی

شنیده ایم که یک عصر پای یک خیمه
به دست باد پریشان شده است ،گیسویی

شنیده ایم که یک ظهر روی یک نیزه
بدون آب جوانه زده است ،شب بویی

و ماجرا که به اینجای کار ختم نشد
چقدر زخم زبانها شنید ،بانویی

تمام دغدغه ی من زماجرا این است
که خم نگشت در آن روز هیچ ابرویی
#شام_غریبان
دیدگاه ها (۳)

سِرّ نی در نینوا می‌ماند اگر #زینب نبود #کربلا در ...

به کجا چنین شتابان ؟گون از نسیم پرسیددل من گرفته زینجاهوس سف...

#محرم #عاشورا

#محرم #عاشورا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط