دختر چادر سفید سینی چای به دست

*دختر چادر سفید, سینی چای به دست
ای که هرگز در خیالم نمی آیی به دست
معذرت می خواهم از اینکه به خوابت آمدم
خسته ام از بی تو بودن , درد تنهایی بد است
می نشستی روبرویم کاش, دلتنگ توام
می روی با ناز و هی با عشوه می آیی بد است
من غریبه نیستم کافی ست یک فنجان چای
بیش از این من را اگر شرمنده بنمایی بد است
می کشم حالا که قلیان بلور آورده ای
گر چه دکتر گفته تنباکوی نعنایی بد است
از حسودان ترس دارم با شکوفه دادنت
ای هلوی چارفصل من, شکوفایی بد است
آی دریا چشم, پلنگ پلک, ابرو ابر و مه …
رحم کن بالا بلا, این قدر زیبایی بد است
#ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لینک جدید کانال من در تلگرام*
https://t.me/joinchat/AAAAAEUuSeCdhQ_sJTR6_A
دیدگاه ها (۱)

تورا به تصویر میکشمبربوم نقاشیمهمه چیز به طور فوق العاده ای ...

ﺳﻼمتی ﺁﺩﻣﺎی بیﮐﻴﻨﻪ .....ﮐﻪ ﻭقتی یکی ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻥ ..ﻫﺮﭼﻘﺪﺭﻡ ﺍ...

دل است،دوست دارد بت بسازد،چنان بتخانه ای می سازد،که هرروز در...

ای دیر به دست آمده بس زود برفتی!آتش زدی اندر من و چون دود بر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط