زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمیبینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمیبینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته میگردم
ولی از خویش جز گردی به دامانی نمیبینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بیقیمت!
که غیر از مرگ گردنبند ارزانی نمیبینم
زمین از دلبران خالیست یا من چشمودلسیرم؟
که میگردم ولی زلف پریشانی نمیبینم
فاضل نظری
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمیبینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته میگردم
ولی از خویش جز گردی به دامانی نمیبینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بیقیمت!
که غیر از مرگ گردنبند ارزانی نمیبینم
زمین از دلبران خالیست یا من چشمودلسیرم؟
که میگردم ولی زلف پریشانی نمیبینم
فاضل نظری
۸.۳k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲