☆فیک عضو هشتم☆
☆فیک عضو هشتم☆
پارت¹⁴
______________
(ویو ات)
رفتم جلو تا بنرو بخونم نوشته بود[به کارآموز های جدید نیازمندیم]
این ی فرصت خوب بود برای من به خاطر همین رفتم توی ساختمون
+سلام
°سلام بفرمایید
+می خوام برای کارآموزی درخواست بدم
°اها بله اسمتون رو مینویسم و هفته ی دیگه باید اودیشن بدین
_______________
رفتن خونه تا این خبر رو به مامانم هم بدم ولی واکنش خوبی به این قضیه نداشت
&چی با اجازه ی کی رفتی اسم دادی مگه من بهت نگفته بودم
+مامان خودت میدونی ما وضیت مالی خوبی نداریم این میتونه برامون ی فرصت خوب باشه
&من و عموت این همه کار میکنیم که دقدقه ی تو پول نباشه بعد میای همچین هرچی به من میزنی
+نه مامان حدف تو اینکه منم مثل یونگی از خونه برم
(ویو ات)
با این حرف ی سیلی به صورتم زد و زود رفت تو اتاق
_______________
با صدای آلارم بیدارشدم شدم و رفتم پایین کسی خونه نبود پس لباسمو پوشیدم و رفتم مدرسه همین که رسیدم تو کلاس همه با تعجب بهم نگا میکردن
شرط۵لایک و ۳ کامت
پارت¹⁴
______________
(ویو ات)
رفتم جلو تا بنرو بخونم نوشته بود[به کارآموز های جدید نیازمندیم]
این ی فرصت خوب بود برای من به خاطر همین رفتم توی ساختمون
+سلام
°سلام بفرمایید
+می خوام برای کارآموزی درخواست بدم
°اها بله اسمتون رو مینویسم و هفته ی دیگه باید اودیشن بدین
_______________
رفتن خونه تا این خبر رو به مامانم هم بدم ولی واکنش خوبی به این قضیه نداشت
&چی با اجازه ی کی رفتی اسم دادی مگه من بهت نگفته بودم
+مامان خودت میدونی ما وضیت مالی خوبی نداریم این میتونه برامون ی فرصت خوب باشه
&من و عموت این همه کار میکنیم که دقدقه ی تو پول نباشه بعد میای همچین هرچی به من میزنی
+نه مامان حدف تو اینکه منم مثل یونگی از خونه برم
(ویو ات)
با این حرف ی سیلی به صورتم زد و زود رفت تو اتاق
_______________
با صدای آلارم بیدارشدم شدم و رفتم پایین کسی خونه نبود پس لباسمو پوشیدم و رفتم مدرسه همین که رسیدم تو کلاس همه با تعجب بهم نگا میکردن
شرط۵لایک و ۳ کامت
۳.۴k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.