با عجله رفتم تو خونه نسرین روی مبل توی پذیرایی نشسته بود

با عجله رفتم تو خونه. نسرین روی مبل توی پذیرایی نشسته بود. هراسون ازش پرسیدم: «نسرین تو باز توی بالکن موهاتو شونه کردی؟ باز زلف دادی به باد؟» گفت: «اره، چطور مگه؟» دستمو گذاشتم روی پیشونیمو و گفتم: «صدبار بت نگفتم نکن؟
بفرما، عطر موهات کل شهرو برداشته. خیابونا پر شده از عطر گلای نسترن. ردمونو زدن. پاشو، پاشو جمع کن باید یه چند وقت ازین جا بریم تا آبا از آسیاب بیفته. همین روزاس بریزن در خونه بهر تماشا و تنفس»
نسرین با تعجب پرسید: «کی لومون داده مگه؟» گفتم: «نمیدونم. امروز تو روزنامه خوندم. یکی نوشته بود «مرا تُرکی ست مشکین موی و نسرین بوی و سیمین بر .. سُها لب، مشتری غبغب، هلال ابروی و مَه پیکر». چه دقیق هم هست اطلاعاتش. حتما یکی راپورتمونو داده. البته شما هم که هرچی بهت میگم موهاتو تو بالکن شونه نکن رعایت نمیکنی، تقصیر شمام هست».
#محمدرضا_جعفری
دیدگاه ها (۳۰)

مولانا خودش را «خاموش» می نامید؛ یعنی ساکت. هیچ به این موضوع...

بیمار خنده های #تُ ام بیشتر بخند خورشید آرزوی منی بیشتر بتاب...

:)

:)

Police and lovePt13میخوام راجب اون کسی که اذیتت کرده بدونممی...

Mafias Stepdaughter

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط