وَقتی خونع می خوای
وَقتی خونع میخوای
میگَردی
و میگردی
و میگردی
تا یه چیزی چشمتو بگیره،
کُلنگ بَرنمیداری خونِهای کِه بابِ میلت نیستو خَراب کُنی یه خونِهیِ دیگه بِسازی از نو.
چرا!؟
چون خَراب کَردن خونه و دوباره ساختنِش کارِ تُ نیست.
پس یه لحظه وایسا،
یه لحظه دست از لِه کردن آدمی که روبهروتِه بَردار،
یه لحظه فکر کُن به اینکه این آدم،
آدمع تُ نیست و بِ جایِ له کردن و دوباره ساختنش،
برو.
برو بگَرد آدمتو پیدا کُن.
این آدم، آدم یکی دیگهس؛
تو خرابش میکُنی و چند سالِ بعد یه نفر دیگِ بایَد خورد خورد تیکههاشو از این طرف و اون طرف جَمع کنه کنار هم بذاره تا باز بِشه همونی که بود،
اگه جمع کنه،
اگه بذاره،
اگه بشه!
همون چیزی که بود و مال تو نبود؛ خرابِش کردی و نتونستی بسازیش دوباره.
یه لحظه کُلنگتو بذار زمین و بفهم،
تو مُهندس عُمران نیستی همونقدر که اون، خونه نیست.
برو تا چن سال بَعد یکی دیگِ مجبور نشه گوشههایِ زندگیشو زیرورو کنه دنبال خورده ریزههای آرامش و اعتماد به نفسی که تُ گرفتی ازش.
برو.
رفتن خوبه.
رفتن عالیه. :)
میگَردی
و میگردی
و میگردی
تا یه چیزی چشمتو بگیره،
کُلنگ بَرنمیداری خونِهای کِه بابِ میلت نیستو خَراب کُنی یه خونِهیِ دیگه بِسازی از نو.
چرا!؟
چون خَراب کَردن خونه و دوباره ساختنِش کارِ تُ نیست.
پس یه لحظه وایسا،
یه لحظه دست از لِه کردن آدمی که روبهروتِه بَردار،
یه لحظه فکر کُن به اینکه این آدم،
آدمع تُ نیست و بِ جایِ له کردن و دوباره ساختنش،
برو.
برو بگَرد آدمتو پیدا کُن.
این آدم، آدم یکی دیگهس؛
تو خرابش میکُنی و چند سالِ بعد یه نفر دیگِ بایَد خورد خورد تیکههاشو از این طرف و اون طرف جَمع کنه کنار هم بذاره تا باز بِشه همونی که بود،
اگه جمع کنه،
اگه بذاره،
اگه بشه!
همون چیزی که بود و مال تو نبود؛ خرابِش کردی و نتونستی بسازیش دوباره.
یه لحظه کُلنگتو بذار زمین و بفهم،
تو مُهندس عُمران نیستی همونقدر که اون، خونه نیست.
برو تا چن سال بَعد یکی دیگِ مجبور نشه گوشههایِ زندگیشو زیرورو کنه دنبال خورده ریزههای آرامش و اعتماد به نفسی که تُ گرفتی ازش.
برو.
رفتن خوبه.
رفتن عالیه. :)
۱.۵k
۰۹ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.