بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
پاسخ قسمت سوم :
من یک چیزهای مبهمی از آن ماجرا در ذهنم هست؛بنده آن وقت چهارده ساله بودم، حالا خواهم گفت. فرق بین دوره چهارده پانزده سالگی ما، با چهارده پانزده سالگی نوجوانِ امروز از زمین تا آسمان است. شماها امروز مسائل را دقیق میفهمید، تحلیل میکنید، ولی ما آن روز نه؛ لکن خب در تاریخ، دقیق خواندهایم و جزئیّاتش را مطّلع هستیم.
آمریکاییها نشستند علیه مصدّق توطئه کردند، با اینکه مصدّق به آمریکاییها خوشبین بود، نسبت به آنها اعتماد داشت، حتّی علاقه داشت و فکر میکرد دولت آمریکا در مقابل انگلیسها از او حمایت خواهد کرد؛ امّا اینها از پشت خنجر زدند؛ اینها مأمور خودشان را ـ که اسم آن مأمور، کیم روزوِلت بود ــ فرستادند ایران، با انگلیسها هماهنگ کردند، او را با یک چمدان پُر از دلار فرستادند ایران؛ رفت سفارت انگلیس ـ سفارت آمریکا هم نرفت ـ با چند نفر نظامیِ خائن هماهنگ کرد، با چند عنصر وابسته به انگلیس هماهنگ کرد، الوات و اوباش را هم جمع کردند، نظامیها را کشاندند و روز بیستوهشتم مرداد آن کودتای ننگین را به وجود آوردند، و مصدّق و اطرافیانش همه را دستگیر کردند؛ بعضی را بعدها اعدام کردند، بعضی را هم سالهای متمادی زندان کردند.
اختلاف ملّت ایران با آمریکا از روز بیستوهشتم مرداد است. چرا شما کودتا کردید و یک دولت ملّی را که با انتخاب مردم سرِ کار آمده بود سرنگون کردید؟ و نفت را که از چنگ انگلیسها درآورده بود، دادید به یک کُنسِرسیومی، که در آن انگلیس بود، آمریکا بود، چند دولت دیگر هم بودند؛ یعنی از چاله در آمد، افتاد در چاه!
شروع دعوای ما با آمریکاییها از آن روز است. پس آمریکاییها حتّی به یک آدم خوشبین به آمریکا و آدم فرنگیمآب هم رحم نکردند مصدّق فرنگیمآب بود - برای خاطر منافعشان، که آن روز این منافع، نفت بود.
خب این سرآغاز بود؛ حالا سیاستمداران آمریکا با کمال ریاکاری و بیشرمی میگویند ما طرفدار ملّت ایرانیم! میشنوید دیگر از قول اینها در خبرها و در فضای مجازی و جاهای دیگر؛ میگویند ما طرفدار ملّت ایرانیم؛ خب این ادّعا بشدّت بیشرمانه است.
سؤال من از آمریکایی ها این است که شما در این چهار دههای که از انقلاب گذشته، چه کار می توانستید علیه ملّت ایران بکنید که نکردید؟ هر کاری نکردهاند، چون نمیتوانستند، چون برایشان صرفه نداشته؛ اگر می توانستند، میکردند. اگر برایشان صرفه داشت و از جوانهای ایرانی نمی ترسیدند، جنگ مستقیم را هم مثل عراق شروع میکردند؛ امّا ترسیدند.(بیانات در دیدار دانش آموزان (1401/08/11)(پایان)
پاسخ قسمت سوم :
من یک چیزهای مبهمی از آن ماجرا در ذهنم هست؛بنده آن وقت چهارده ساله بودم، حالا خواهم گفت. فرق بین دوره چهارده پانزده سالگی ما، با چهارده پانزده سالگی نوجوانِ امروز از زمین تا آسمان است. شماها امروز مسائل را دقیق میفهمید، تحلیل میکنید، ولی ما آن روز نه؛ لکن خب در تاریخ، دقیق خواندهایم و جزئیّاتش را مطّلع هستیم.
آمریکاییها نشستند علیه مصدّق توطئه کردند، با اینکه مصدّق به آمریکاییها خوشبین بود، نسبت به آنها اعتماد داشت، حتّی علاقه داشت و فکر میکرد دولت آمریکا در مقابل انگلیسها از او حمایت خواهد کرد؛ امّا اینها از پشت خنجر زدند؛ اینها مأمور خودشان را ـ که اسم آن مأمور، کیم روزوِلت بود ــ فرستادند ایران، با انگلیسها هماهنگ کردند، او را با یک چمدان پُر از دلار فرستادند ایران؛ رفت سفارت انگلیس ـ سفارت آمریکا هم نرفت ـ با چند نفر نظامیِ خائن هماهنگ کرد، با چند عنصر وابسته به انگلیس هماهنگ کرد، الوات و اوباش را هم جمع کردند، نظامیها را کشاندند و روز بیستوهشتم مرداد آن کودتای ننگین را به وجود آوردند، و مصدّق و اطرافیانش همه را دستگیر کردند؛ بعضی را بعدها اعدام کردند، بعضی را هم سالهای متمادی زندان کردند.
اختلاف ملّت ایران با آمریکا از روز بیستوهشتم مرداد است. چرا شما کودتا کردید و یک دولت ملّی را که با انتخاب مردم سرِ کار آمده بود سرنگون کردید؟ و نفت را که از چنگ انگلیسها درآورده بود، دادید به یک کُنسِرسیومی، که در آن انگلیس بود، آمریکا بود، چند دولت دیگر هم بودند؛ یعنی از چاله در آمد، افتاد در چاه!
شروع دعوای ما با آمریکاییها از آن روز است. پس آمریکاییها حتّی به یک آدم خوشبین به آمریکا و آدم فرنگیمآب هم رحم نکردند مصدّق فرنگیمآب بود - برای خاطر منافعشان، که آن روز این منافع، نفت بود.
خب این سرآغاز بود؛ حالا سیاستمداران آمریکا با کمال ریاکاری و بیشرمی میگویند ما طرفدار ملّت ایرانیم! میشنوید دیگر از قول اینها در خبرها و در فضای مجازی و جاهای دیگر؛ میگویند ما طرفدار ملّت ایرانیم؛ خب این ادّعا بشدّت بیشرمانه است.
سؤال من از آمریکایی ها این است که شما در این چهار دههای که از انقلاب گذشته، چه کار می توانستید علیه ملّت ایران بکنید که نکردید؟ هر کاری نکردهاند، چون نمیتوانستند، چون برایشان صرفه نداشته؛ اگر می توانستند، میکردند. اگر برایشان صرفه داشت و از جوانهای ایرانی نمی ترسیدند، جنگ مستقیم را هم مثل عراق شروع میکردند؛ امّا ترسیدند.(بیانات در دیدار دانش آموزان (1401/08/11)(پایان)
- ۱.۵k
- ۱۲ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط