در من آسمان آبی باش

در من آسمان آبی باش
ابر باش
باران باش
عمق دریا باش
در من مثل یک شهر باش
شلوغ باش
گاهی اگر شد
کوچه ای بن بست باش
شاد باش

بخند ، بخند ، بخند
و دلت اگر گرفت
سر را بر سینه ام بگذار
به تپش های قلبی گوش کن
که می خواهد تو در وجودش طلوع کنی
غروب کنی
آشیانه بسازی
شعر بسازی
بباری ، بتابی
بخندی ، بخندی ، بخندی
و گاهی دلت اگر گرفت
سر بر سینه اش بگذاری.
دیدگاه ها (۹)

مرا جان آن زمان باشد،که تو جانانِ من باشی...!

تا که پلکت از دوچشمت رونمایی می کندآدمی را ، نور چشمانت، حوا...

میخواهم تو را از ناحیه‌ی گلو ببوسمدرست از جایی که سالهابه کس...

خانه خراب تو شدم، به سوی من روانه شو...سجده به عشقت میزنم، م...

ای کاش میشد دلتنگی رو مثل یه بیماری درمون کردمیرفتیم دکتر و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط