سناریو..
°•سناریو•°
#_درخواستی
وقتی تتو میزنی روی پاهات و دستات
جین:بیب تتوهم بزنی به زیبایی من نمیرسی
نامجون:*سه ساعت میشینه نصیحت میکنه که تتو زدن خوب نیست*
یونگی:مگه قرار نبود با اموال من کاری نکنی مین ات؟
جیهوپ:*اولش خوشحال نمیشه تتو زدی...بعدا میگه تتوهاتو نشونم بده*
جیمین:صد بار گفتم با کوک حرف نزن که اخر سر هرکاری کرد بکنی
تهیونگ:قشنگن ولی به کبودیای من نمیرسن
جونگکوک:*خودش گفته بود بری تتو بزنی برای همین مشکلی نداشت
°•سناریو•°
#_درخواستی
وقتی تتو میزنی روی پاهات و دستات
جین:بیب تتوهم بزنی به زیبایی من نمیرسی
نامجون:*سه ساعت میشینه نصیحت میکنه که تتو زدن خوب نیست*
یونگی:مگه قرار نبود با اموال من کاری نکنی مین ات؟
جیهوپ:*اولش خوشحال نمیشه تتو زدی...بعدا میگه تتوهاتو نشونم بده*
جیمین:صد بار گفتم با کوک حرف نزن که اخر سر هرکاری کرد بکنی
تهیونگ:قشنگن ولی به کبودیای من نمیرسن
جونگکوک:*خودش گفته بود بری تتو بزنی برای همین مشکلی نداشت
۱۵.۰k
۰۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.