و منی که در خیالاتم اجازه چشیدن لب هایت را داشتم

و منی که در خیالاتم اجازه چشیدن لب هایت را داشتم،
لب هایی که مرا تا مرز دیوانگی میبرد
چشم هایی که با نگاه کردن به ان ها،می‌توانم هزاران بار قسم بخورم که زیباترین است
و دست هایی که با هربار کشیدن بر رویه گونه ام به سرخی انار میشد...
خیالات زیباست...
اما از دور
من از نزدیک از دوری تو میمیرم!

-Aurora Blackford-
.
.
.
#love
#writer
#books
دیدگاه ها (۰)

نگاهم به ترک های روی دیوار گره خورده بود... ترک ها مثل شکستگ...

سهم من بعد از تو فقط خاطرات است، خاطراتی که با هربار دیدنت م...

مهر مادری خزه ای را می ماند که عاشقانه تمام وجود خود را نثار...

میـگن‌فـردا‌روز‌بهـتریـه؛ولـی,,مگـه‌امـروز‌فـردای‌دیـروز‌نیـ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط