خاطره ای از شهید رضا کافی
خاطره ای از شهید رضا کافی
تقریبا ده سال پیش چند روز مانده بود به محرم مداح مجلس روضه ما زنگ زد و کنسل کرد که نمیتونه بیاد یکی از رفقا شماره رضا کافی داد زنگ زدم باهاش صحبت کردم و قرار شد برای ما مداحی کنه
ده شب روضه خوند شب آخر یه پاکت پول به مبلغ ۱۰۰ هزار تومان دادیم دست رضا کافی بابت مزد مداحی پاکت گرفت و نگاهی بهش کرد بدون اینکه بدونه چند داخل پاکت هست از جیبش ۲۰ هزار تومان در آورد گذاشت تو پاکت گفت من خداروشکر سرکار هستم و حقوق دارم، این پول من و پول خودتون رو بدین یه آدم نیازمند که ثوابش بیشتره.
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
تقریبا ده سال پیش چند روز مانده بود به محرم مداح مجلس روضه ما زنگ زد و کنسل کرد که نمیتونه بیاد یکی از رفقا شماره رضا کافی داد زنگ زدم باهاش صحبت کردم و قرار شد برای ما مداحی کنه
ده شب روضه خوند شب آخر یه پاکت پول به مبلغ ۱۰۰ هزار تومان دادیم دست رضا کافی بابت مزد مداحی پاکت گرفت و نگاهی بهش کرد بدون اینکه بدونه چند داخل پاکت هست از جیبش ۲۰ هزار تومان در آورد گذاشت تو پاکت گفت من خداروشکر سرکار هستم و حقوق دارم، این پول من و پول خودتون رو بدین یه آدم نیازمند که ثوابش بیشتره.
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
۳.۴k
۱۷ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.