معرفی کتاب
#معرفی_کتاب
#امام_خامنه_ای_روحی_فداه
#حاج_علی_شمقدری
قسمت دوم(به مناسبت دهه ی مبارک و سراسر نور و رحمت فجر)
.... من و خواهرو برادرهایم در منزلی که در کوچه ی منبر گلی داشتیم در سال ۱۳۱۳ به دنیا آمدم. در همین محله ی سرشور که پدرم کاروانسرای چوب داشت. چوب فروشی وقفی بود و کنارش هم مسجدی بودکه آنجا روضه خوانی میکردند. زندگی آن زمان ها سخت بود، مرضهای صعب و بد می آمد . دکتر قابلی هم نبود. مثلا یک مرضی آمده که اسمش دمنه یا دامنه بود.
من در دوران کودکی به همین مریضی دمنه مبتلا شده بودم و پدرم مرا برده بود پیش دکتر شاملو . دکتر شاملو با پدرم آشنا بود ، چون کاروان سرای چوب داشتیم و دکتر شاملو یکی از مشتریان پدرم بود . میآمد هیزم میخرید ، کنده و زغال میخرید برای اجاق و کرسی و اینها.مرا بردند پیش همین شاملو.
مادرم هم به همین مرض مبتلا شده بود. من خیلی ضعیف شده بودم. می گفتند این قدر ضعیف شده بودی که گردنت لق لق میکرده.یادم می آید که سرم جلوتر از خودم حرکت میکرد.
خزینه های حمام خیلی کثیف بود و بیشتر مریضی ها از همان جا ناشی میشد . یادم می آید مریضی کلی گرفته بودم و مادرم مرا میبرد دکتر ، دانه های سرم را میتراشیدند. مرض کوری هم بود . بچه ها چشم درد می گرفتند.....
ادامه دارد....
#پهلوی_دیکتاتور_بدون_روتوش
#متولد_چهل_و_دو
#کتاب_متولد_چهل_و_دو
#علی_شمقدری
#دهه_فجر_مبارک_باد
#امام_خامنه_ای_روحی_فداه
#حاج_علی_شمقدری
قسمت دوم(به مناسبت دهه ی مبارک و سراسر نور و رحمت فجر)
.... من و خواهرو برادرهایم در منزلی که در کوچه ی منبر گلی داشتیم در سال ۱۳۱۳ به دنیا آمدم. در همین محله ی سرشور که پدرم کاروانسرای چوب داشت. چوب فروشی وقفی بود و کنارش هم مسجدی بودکه آنجا روضه خوانی میکردند. زندگی آن زمان ها سخت بود، مرضهای صعب و بد می آمد . دکتر قابلی هم نبود. مثلا یک مرضی آمده که اسمش دمنه یا دامنه بود.
من در دوران کودکی به همین مریضی دمنه مبتلا شده بودم و پدرم مرا برده بود پیش دکتر شاملو . دکتر شاملو با پدرم آشنا بود ، چون کاروان سرای چوب داشتیم و دکتر شاملو یکی از مشتریان پدرم بود . میآمد هیزم میخرید ، کنده و زغال میخرید برای اجاق و کرسی و اینها.مرا بردند پیش همین شاملو.
مادرم هم به همین مرض مبتلا شده بود. من خیلی ضعیف شده بودم. می گفتند این قدر ضعیف شده بودی که گردنت لق لق میکرده.یادم می آید که سرم جلوتر از خودم حرکت میکرد.
خزینه های حمام خیلی کثیف بود و بیشتر مریضی ها از همان جا ناشی میشد . یادم می آید مریضی کلی گرفته بودم و مادرم مرا میبرد دکتر ، دانه های سرم را میتراشیدند. مرض کوری هم بود . بچه ها چشم درد می گرفتند.....
ادامه دارد....
#پهلوی_دیکتاتور_بدون_روتوش
#متولد_چهل_و_دو
#کتاب_متولد_چهل_و_دو
#علی_شمقدری
#دهه_فجر_مبارک_باد
۱.۸k
۱۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.