بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
پاسخ قسمت اول :
همیشه به هنگام طرح سؤال برای ذهن خود و نتیجهگیری آن هم قبل از اطلاع از پاسخ؟!، به رابطه بین سؤال و نتیجه دقت کنید که آیا با هم انطباقی دارند؟
جایگاه ذخیره حافظه کجاست؟ یک سؤال است. اما نتیجهگیری به این که یا روح نداریم، یا اگر داشته باشیم، عذاب قبر و برزخ نداریم!یک نتیجهگیری می باشد در نفی حیات اخروی؛ که البته فقط روی جهنم آن تکیه شده است! گویی کسی راجع به بهشت مشکل و سؤالی ندارد و همیشه سعی بر تزلزل و تشکیک در باور در جهنم و عذاب میگردد؛ که این خود جای تأمل دارد!
اگردقت نمایید، این سؤال جدیدی نیست،از همان ابتدا،کسانی که حیات اخروی را باور نداشته و تکذیب میکردند،فقط همین یک جمله را می گفتند، دانشمندان مادهگرای امروز، دقیقاً همان سخنی را میگویند و همان استدلالی را میآورند که انسانهای عصر جاهلیت عنوان میداشتند:وَكَانُوا يَقُولُونَ أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ - آیا هنگامی که ما مُردیم و به خاک و استخوان مبدّل شدیم، بار دیگر برانگیخته خواهیم شد؟!(سوره صافات آیه 16)
مبدأ و معاد : توجه به این نکته ضروری است که نه تفکر و شناخت مبدأ توحید، بدون شناخت و اعتقاد به معاد، درست است و حاصل معقولی دارد؛و نه تفکر به معاد، بدون شناخت و باوربه توحید، به نتیجه منطقی میرسد.
فرض کنید که شخصی گمان کند که چه روح داشته باشد و چه نداشته باشد، این خودش و روحش و جسمش هست که زنده میکند، می میراند، بر می انگیزد، زنده میکند، رجعت می دهد و به نتیجه میرساند! این یعنی تفکر در مورد فعل، منهای فاعل. بدیهی است که اگر کسی خودش را فاعل ببیند، به همین مشکلات فکری میرسد که اگر روح هست، پس مغز چه میشود و اگر مغز هست و میپوسد، پس حشر و رسیدن به نتایج چه میشود و ...؟!
روح و جسم : اصل وجود آدمی، روح اوست؛ شما وقتی گویید: من، به خودتان اشاره می کنید و نه به تک تک اعضای بدنتان. از این رو وقتی به اعضا اشاره دارید نیز میگویید: دست من - پای من - چشم من و چنان که میگویید: فرزند من، خانه من، پول من، رفیق من و بنابر این، هر کدام از آنها وجود و شاکله مستقل و مشخصی دارند و رابطه روح و جسم، رابطه شخص با ابزارش می باشد، با این تفاوت که بیشترین تعلق روح،به بدن خویش است.(ادامه دارد...)
پاسخ قسمت اول :
همیشه به هنگام طرح سؤال برای ذهن خود و نتیجهگیری آن هم قبل از اطلاع از پاسخ؟!، به رابطه بین سؤال و نتیجه دقت کنید که آیا با هم انطباقی دارند؟
جایگاه ذخیره حافظه کجاست؟ یک سؤال است. اما نتیجهگیری به این که یا روح نداریم، یا اگر داشته باشیم، عذاب قبر و برزخ نداریم!یک نتیجهگیری می باشد در نفی حیات اخروی؛ که البته فقط روی جهنم آن تکیه شده است! گویی کسی راجع به بهشت مشکل و سؤالی ندارد و همیشه سعی بر تزلزل و تشکیک در باور در جهنم و عذاب میگردد؛ که این خود جای تأمل دارد!
اگردقت نمایید، این سؤال جدیدی نیست،از همان ابتدا،کسانی که حیات اخروی را باور نداشته و تکذیب میکردند،فقط همین یک جمله را می گفتند، دانشمندان مادهگرای امروز، دقیقاً همان سخنی را میگویند و همان استدلالی را میآورند که انسانهای عصر جاهلیت عنوان میداشتند:وَكَانُوا يَقُولُونَ أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ - آیا هنگامی که ما مُردیم و به خاک و استخوان مبدّل شدیم، بار دیگر برانگیخته خواهیم شد؟!(سوره صافات آیه 16)
مبدأ و معاد : توجه به این نکته ضروری است که نه تفکر و شناخت مبدأ توحید، بدون شناخت و اعتقاد به معاد، درست است و حاصل معقولی دارد؛و نه تفکر به معاد، بدون شناخت و باوربه توحید، به نتیجه منطقی میرسد.
فرض کنید که شخصی گمان کند که چه روح داشته باشد و چه نداشته باشد، این خودش و روحش و جسمش هست که زنده میکند، می میراند، بر می انگیزد، زنده میکند، رجعت می دهد و به نتیجه میرساند! این یعنی تفکر در مورد فعل، منهای فاعل. بدیهی است که اگر کسی خودش را فاعل ببیند، به همین مشکلات فکری میرسد که اگر روح هست، پس مغز چه میشود و اگر مغز هست و میپوسد، پس حشر و رسیدن به نتایج چه میشود و ...؟!
روح و جسم : اصل وجود آدمی، روح اوست؛ شما وقتی گویید: من، به خودتان اشاره می کنید و نه به تک تک اعضای بدنتان. از این رو وقتی به اعضا اشاره دارید نیز میگویید: دست من - پای من - چشم من و چنان که میگویید: فرزند من، خانه من، پول من، رفیق من و بنابر این، هر کدام از آنها وجود و شاکله مستقل و مشخصی دارند و رابطه روح و جسم، رابطه شخص با ابزارش می باشد، با این تفاوت که بیشترین تعلق روح،به بدن خویش است.(ادامه دارد...)
۳۶۸
۰۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.