موهیتو من 🌵🤍pt42
یاااا دارم دیونه میشم چرا شوگا اینطوری رفتار میکنه درسته حرف من خیلی بد بود ولی اگر اون چص نمیکرد من اون طوری بهش نمگفتم اوففف
* زنگ خوردن *
ا.ت : الو ؟!
تینا : سلوم :)
ا.ت : ااا تینا توی خوبی حالت چطور ؟ دکتر چی گفت ؟
تینا : خوبم خوبم هول نکن چیزی نشده بود فقط یه خراش جزی بود
ا.ت : اوف خدا رو شکر
تینا : اوم ... تو چی خوبی کجای ؟
ا.ت : اومدم خونه وسایلم رو جمع کنم برم خونه ی جیمین راستی میگم کوک پیشته ؟
تینا : اره ولی چرا خونه ی جیمین ؟
ا.ت : تو اول کوشی رو بده کوک بعدن برات تعریف میکنم
تینا : باش...
کوک : بله
ا.ت : کوک میتونم یه درخواستی ازت داشته باشم ؟
کوک : اره بابا راحت باش
ا.ت : ببین من میخوام برم خونه ی جیمین بودنم شب رو یعنی تا فردا ک برم ولی تینا رو نمیتونم با خودم ببرم میشه تینا باید خونه ی تو ؟
کوک : اره اره حتما چرا ک ن 😁
ا.ت : کوک ببین من به تو اعتماد کردم کاری نکنی ک اعتماد از بین بره هاااا
کوک : یاااا ا.ت مگه من مریض ج.نسی ام میگم چرا تو میری خونه ی جیمین ؟
ا.ت : با شوگا بحثم شد بعد یه حرفی زدم ک نباید میزدم الان هم شوگا چص کرده منم میرم خونه ی جیمین
کوک : یعنی خدای بحث دعوا اید ها
ا.ت : ازم بزرگتری چیزی نمیگم هاااااا😑😑😑
کوک : بله بله خوب من گوشی رو بدم تینا
ا.ت : اوکی بای
کوک : بای
تینا : خوب ا.ت خانم کار دیگه ای نداری ؟
ا.ت : ن مراقب خودت باش کاری نکنی ک از کتک بخوری خونه ی کوک شلوغ نکن و ... دیگه خانم باش
تینا : خونه ی کوک ؟؟؟
جیمین : ا.تتتتت بیا دیگه ( از طبقه پایین )
ا.ت : باشهههه ... ببین تینا من برم دیگه خود کوک میگه بهت دوست دارم بای بای
تینا : چی و...
( وسایل هاتو جمع کردی رفتی پایین دید شوگا نی رفتی سوار ماشین جیمین شدی و راه افتادید خیلی خسته بود ساعت 10 بود کل روز رو سرپا بودی از شدت خسته گی تو ماشین خوابت برد و وقتی ک رسیدید جیمین ک دید خوابیدی بغلت کرد و بردت اتاق مهمان و وسایل هات رو گذاشت تو اتاقت و رفت بیرون )
ویو شوگا
من خیلی خ.رم من خیلی خ.رم من یه خ.ر واقعی ام باید به حرف مامانم گوش میدادم و هیچ وقت عاشق نمیشدم اخه چرا قولی ک بهش دادم رو زمین زدم خدااااا ری..دم تو این شانس خا..ک تو سرت شوگا پسره ی اح..مق ببین دختر دو روز نشده ک باهم تو رابطه اید میخواد بزار بره اخه من چه توقعی داشتم ه فکر میکردم تا اخرش میونه اخه کی عاشق من ع دیونه میشه اخه کی با من زندگی میکنه مشکل از اون نی از منه من یه اح..مقم ک تا حالا مزه ع عشق رو نچشیدم ن از مادر ن از پدر الان هم به یه دختر 20 ساله امید وارم شد یعنی واقعا ر..یدم تو زندگیم
( لباسی ک برای خونه ی جیمین پوشیدی اسلاید 2)
ادامه داره ...
* زنگ خوردن *
ا.ت : الو ؟!
تینا : سلوم :)
ا.ت : ااا تینا توی خوبی حالت چطور ؟ دکتر چی گفت ؟
تینا : خوبم خوبم هول نکن چیزی نشده بود فقط یه خراش جزی بود
ا.ت : اوف خدا رو شکر
تینا : اوم ... تو چی خوبی کجای ؟
ا.ت : اومدم خونه وسایلم رو جمع کنم برم خونه ی جیمین راستی میگم کوک پیشته ؟
تینا : اره ولی چرا خونه ی جیمین ؟
ا.ت : تو اول کوشی رو بده کوک بعدن برات تعریف میکنم
تینا : باش...
کوک : بله
ا.ت : کوک میتونم یه درخواستی ازت داشته باشم ؟
کوک : اره بابا راحت باش
ا.ت : ببین من میخوام برم خونه ی جیمین بودنم شب رو یعنی تا فردا ک برم ولی تینا رو نمیتونم با خودم ببرم میشه تینا باید خونه ی تو ؟
کوک : اره اره حتما چرا ک ن 😁
ا.ت : کوک ببین من به تو اعتماد کردم کاری نکنی ک اعتماد از بین بره هاااا
کوک : یاااا ا.ت مگه من مریض ج.نسی ام میگم چرا تو میری خونه ی جیمین ؟
ا.ت : با شوگا بحثم شد بعد یه حرفی زدم ک نباید میزدم الان هم شوگا چص کرده منم میرم خونه ی جیمین
کوک : یعنی خدای بحث دعوا اید ها
ا.ت : ازم بزرگتری چیزی نمیگم هاااااا😑😑😑
کوک : بله بله خوب من گوشی رو بدم تینا
ا.ت : اوکی بای
کوک : بای
تینا : خوب ا.ت خانم کار دیگه ای نداری ؟
ا.ت : ن مراقب خودت باش کاری نکنی ک از کتک بخوری خونه ی کوک شلوغ نکن و ... دیگه خانم باش
تینا : خونه ی کوک ؟؟؟
جیمین : ا.تتتتت بیا دیگه ( از طبقه پایین )
ا.ت : باشهههه ... ببین تینا من برم دیگه خود کوک میگه بهت دوست دارم بای بای
تینا : چی و...
( وسایل هاتو جمع کردی رفتی پایین دید شوگا نی رفتی سوار ماشین جیمین شدی و راه افتادید خیلی خسته بود ساعت 10 بود کل روز رو سرپا بودی از شدت خسته گی تو ماشین خوابت برد و وقتی ک رسیدید جیمین ک دید خوابیدی بغلت کرد و بردت اتاق مهمان و وسایل هات رو گذاشت تو اتاقت و رفت بیرون )
ویو شوگا
من خیلی خ.رم من خیلی خ.رم من یه خ.ر واقعی ام باید به حرف مامانم گوش میدادم و هیچ وقت عاشق نمیشدم اخه چرا قولی ک بهش دادم رو زمین زدم خدااااا ری..دم تو این شانس خا..ک تو سرت شوگا پسره ی اح..مق ببین دختر دو روز نشده ک باهم تو رابطه اید میخواد بزار بره اخه من چه توقعی داشتم ه فکر میکردم تا اخرش میونه اخه کی عاشق من ع دیونه میشه اخه کی با من زندگی میکنه مشکل از اون نی از منه من یه اح..مقم ک تا حالا مزه ع عشق رو نچشیدم ن از مادر ن از پدر الان هم به یه دختر 20 ساله امید وارم شد یعنی واقعا ر..یدم تو زندگیم
( لباسی ک برای خونه ی جیمین پوشیدی اسلاید 2)
ادامه داره ...
۱۲.۵k
۰۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.