خودم را برای بوسیدنش بالا میکشم به تلاشم لبخند میزند ا

خودم را برای بوسیدنش بالا می‌کشم. به تلاشم لبخند می‌زند اما حتی کمی کمک نمی‌کند تا زودتر به هدفم برسم. با دستم سرش را خم می‌کنم که به خنده می‌افتد.
دست روی موهایم می‌کشد و می‌پرسد: فکراتو کردی؟
دست دور کمرم حلقه می‌کند و کنار گوشم پچ‌ می‌زند: بعداً پشیمون نشی چون راه بازگشتی وجود نداره.
تمام تنم از هشدارش منقبض می‌شود اما می‌گویم: نمی‌شم.
می‌نشینیم پشت میز، مقابل لپ‌تاپ روشن.
فایلی‌که‌رویش‌نوشته«پرستو»را‌بازمی‌کندو‌‌من‌
فکر‌می‌کنم‌پرستوشدن‌برای‌رسیدن‌به‌مقصدچقدر‌
دردناک‌است.
نفس داغش گوشم را می‌سوزاند وقتی زمزمه می‌کند: پرستو...
حال عجیبی دارم...
دیدگاه ها (۰)

شُده تا به حالشَهری نرفته باشی امّابا کسی آن جابی شُمارخاطره...

میدانی!غمگین ترین نوع دوست داشتن این است که بگویی سلام؛ خوبی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط