( سایه عشق )
پارت ۱۸
فیلیکس با شنیدن این حرف دختره روبه رو اش شوکه به پشت سره دختره نگاهی کرد ... دختره لب پایین اش را گزید و زود دامنش را گرفت یک دست پسره روبه رو اش را گرفت و به ریتم رقص کمی جلو تر رفت
پسره مات و شوکه بهش خیره شد ( این داره چیکار میکنه ) این حرفدرا در ذهنش تکرار کرد
دختره با نزدیک کردن لب هایش سمته گوشه پسره روبه رو اش گفت
ات : کمکم کنید
فیلیکس خنده ای کرد و دستش را گذاشت رو کمر دختره و به خودش نزدیک اش کرد رفائلا با دیدن ات که مشغول رقص بود سری تکون داد ( وانتورا ات کارت رو دارم لب به شراب میزاری ) با عصبانیت زیر لبش غرید و سمته بقیه رفت
ات : رفت ...
فیلیکس: آره رفت
دختره نفسی کشید و خنده ای از سر خجالت کرد ..... ات : معذرت میخواهم از ترسه استادم نمیدونستم چیکار میکنم
فیلیکس: هیچ اشکالی نداره دوشیزه وانتورا
ات : با خوردن شراب خودم رو کشتم حتما تنبیح میشم
پسره خنده ای کرد و چرخی به دختره داد و دوباره به خودش نزدیک اش کرد
فیلیکس: پس قانون اینه
ات : آره...
فیلیکس: چه گردنبند زیبایی
ات : ها این رو میگید داداشم برام خریده
لحظه ای سکوت کرد و با یاد آوری اینکه چجوری برادرش را پیدا میکرد نفسی از غمگینی بیرون کشید
فیلیکس: چی باعث ناراحتی شما شده ؟
دختره از افکارش بيرون رفت و نگاه پر از غمگین گفت را به پسره جذاب روبه رو اش دوخت و خنده ای کرد ..... ات : مستر چیزه مهمی نیست ..
فیلیکس: ژنرال میتونید ژنرال صدام کنید هر چی باشه سه ماه قرار اینجا بمونیم و باید اسم ها خودمون رو بلد باشیم
دختره خنده ای کرد و گفت .... ات : وانتورا ات هستم
فیلیکس خنده دندون نمایی بر لب اش نشست
ارولیا: واقعا با ژنرال فیلیکس باورم نمیشه
ات : بیخیال بابا
فلاویا: به نظرم مستر آرامی هستش
هر سه دوشیزه ها وارد سرویس بهداشتی شدن با وارد شدن در سرویس بهداشتی و دختر لوس و خودخواه مواجه شد بئاتریس و برتا بلا مشغول حرف زدن بودن
ات : دخترا بریم
این حرف را زد و سمته یکی از در ها. رفت اولین فلاویا بود و دومی ارولیا دختره روبه اینه جلو چرخید و موهای اش را کمی درست کرد
بئاتریس با نیشه مارش سمته دختره قدم برداشت و کنارش ایستاد با اشاره و پوزخند اش برتا و بلا سمته اش رفت و یک طرف اش بلا و طرفه دیگه اش برتا ایستاد
دختره عصبی سمتش چرخید
ات : هوییی بئاتریس چه مرگته
بئاتریس: بزار از اول و راحت تر بهت بگم ... شاهزاده فرانسه کیم تهیونگ ماله منه