تا همین الان گرفتار بود خدایاااااا •~•
تا همین الان گرفتار بود خدایاااااا •~•
ساعت ۴ بیدار شدم رفتم عربی نوشتم ؛))
ساعت ۵ و نیم رفتم یه قهوه و نون تست درست کردم خوردم ^-^
رفتم کلاس ریاضی تا ساعت هفت •-•
بعدش بابام برده منو پاساژ گردونده بعد میگه خوشگذشت بهش گفتم نه •-•
گفت چرا گشنته همین الان بستنی خوردی ://
گفتم فردا امتحان فارسی دارم تا خونه گاز داد تا رسیدیم :]
الانم تونم مون مهمون اومده ۳ تا عمو هام اومدن خونه مون آنقدر بلند حرف میزنن که نگو :|
خودمم احساس میکنم گلوم درده آبریزش هم دارم دعا کنین فردا نرم مدرسه به هر دلیلی >>
ساعت ۴ بیدار شدم رفتم عربی نوشتم ؛))
ساعت ۵ و نیم رفتم یه قهوه و نون تست درست کردم خوردم ^-^
رفتم کلاس ریاضی تا ساعت هفت •-•
بعدش بابام برده منو پاساژ گردونده بعد میگه خوشگذشت بهش گفتم نه •-•
گفت چرا گشنته همین الان بستنی خوردی ://
گفتم فردا امتحان فارسی دارم تا خونه گاز داد تا رسیدیم :]
الانم تونم مون مهمون اومده ۳ تا عمو هام اومدن خونه مون آنقدر بلند حرف میزنن که نگو :|
خودمم احساس میکنم گلوم درده آبریزش هم دارم دعا کنین فردا نرم مدرسه به هر دلیلی >>
۱۴.۳k
۲۸ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.