ParT_9

...........
نفس تند و عمیقی کشیدم که بوی عطر خنک و کمی شیرینش وارد ریه هام شد

دلم میخواست سرمو توی گردنش فرو کنم و یه دل سیر بو کنم..


از نزدیکی بیش از حدش تب کرده بودم جوری که از شدت گرما بدنم شده بود کوره آتیش!!


لعنت به من! نباید انقدر مینوشیدم.


چشمام تار میدید و به سختی میتونستم روی پاهام وایستم و اگه اون پسر.. ولم میکرد ممکن بود پخش زمین بشم.


یقه لباسشو محکم تو مشتم فشار دادم که حواسش به حرکاتم جلب شد


و قبل ازینکه بتونم واکنشی نشون بدم


براید استایل بغلم کرد و روی کاناپه نشوندم


و قبل ازینکه بتونم چیزی بگم یا واکنشی نشون بدم بطرفم مایل شد و خیمه زد روم، انقدر نزدیک که حتی میتونستم صدای ضربان قلبشو بشنوم


من چه مرگم شده بود؟؟
چرا قبلم انقدر محکم به دیواره سینم میکوبید


چرا بدنم اجازه نمیداد اون رو از خودم دورش کنم!!


و چرا دلم میخواست ادامه بده و کنجکاو بودم که میخواد چیکار کنه!!!!!


که با دا*غ شدن ل*بام به خودم اومدم


انقدر گیج و هنگ بودم که نمیدونستم باید چیکار کنم و چه واکنشی نشون بدم


تکونی به خودم دادم، دستامو روی سی*نش گذاشتم و سعی کردم از خودم دورش کنم


ولی حتی یه اینچ هم عقب تر که نرفت هیچ، با شدت بیشتری به بو*سید*نم ادامه داد


ک*ام محک*می از ل*بام گرفت و عقب کشید و همونطور که کتشو رو شونه هام میزاشت کنار گوشم پچ زد:


خیلی دلم برات تنگ شده بود..


جینی کوچولوی من.....


دلم میخواد قرنها توی بغلم
نگهت دارم و ببوسمت


اما نمیخوام انقدر یهویی پیش برم...


پس..


بدرود تنها و آخرین عشق من،
جینی.......


...ممنون میشم با لایک و کامنتاتون بهم انگیزه بدید و حمایتم کنید🤗...

...کپی»گزارش با 8 تا اکانت»در نتیجه پیجتون مسدود میشه دلبندم😄❤...
دیدگاه ها (۰)

ParT_10

••❤⃟🔥••وایبParkJikinدر رمان عشق بی حدومرز🥵🧊منتظر پارتای جدید...

جز محدود ادیتایی که به دلم نشست😌🎀💜#Bts#Army

نظریه کم طرفدار:جین و جیمی خیلی به هم میان😭😂💜✨

گاهی یاد روزی میوفتم که دستاتو رها کردم.. با اینکه تمام بند ...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۱۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط