خلاصه رفت علی و دوباره زینب ماند

خلاصه رفت علی و دوباره زینب ماند
به آسمان حسینش ستاره زینب ماند

گذشت آن شب تدفین گذشت آن جا که
به اشکهای حسن در نظاره زینب ماند

یتیم شد حسن و شد غریب تر ، اما
برای تشت و غم بی شماره زینب ماند

اگرچه فاطمه رفت و اگرچه حیدر رفت
برای بوسه به رگ های پاره زینب ماند

نشست شمر و میامد دوان دوان خواهر
همین که کرد برادر اشاره زینب ماند

گرفت شعله به دامان دختری تنها
بدون یافتن راه چاره زینب ماند

علی کجاست ببیند که یکه و تنها
میان حمله ی چندین سواره زینب ماند

تنی به زیر قدمهای این و آن چون رفت
کنار دختر بی گوشواره زینب ماند

تمام دلخوشی زینبش سر نیزه
خلاصه رفت حسین و دوباره زینب ماند
دیدگاه ها (۱)

بچه ها یه وقت نمیریم!!!! اگه نتونستیم شهید بشیم باید بمیریم....

آب را گل نکنید . . .شاید از دور علمدار حسین، مشک طفلان بر دو...

از همگی التماس دعاامشب آخرین شب از شبهای قدربرای همدیگر . دو...

محبت اهل عرفان کرد ما رابنازم عشق انسان کرد ما رامیان حق و ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط