زن فقیری که خانواده کوچکی داشتبا یک برنامه رادیویی تماس

زن فقیری که خانواده کوچکی داشت.با یک برنامه رادیویی تماس گرفت و از خدا درخواست کمک کرد.
مرد بی ایمانی که داشت به این برنامه گوش می داد تصمیم گرفت سر به سر این زن بگذارد.آدرس او را به دست آورد و به منشی اش دستور داد که مقدار زیادی مواد خوراکی بخرد و برای زن ببرد.و به او گفت وقتی آن رن از تو پرسید چه کسی این غذا را فرستاده بگو کار شیطان است!!
وقتی منشی به خانه رن رسید زن خیلی خوشحال و شکرگزار شد و غذا ها را به داخل خانه کوچکش برد. منشی از او پرسید نمی خواهی بدانی چه کسی غذا ها را فرستاده؟!
زن جواب داد:نه مهم نیست وقتی خدا امر کند حتی شیطان هم فرمان می برد...
#خدا
#عشق
#شکر
#لباس
#فقر
#تمدن
دیدگاه ها (۲)

بعضی ها شبیه انجیر رسیده می مانند.که یکهو از آسمان می افتندد...

عاشق که باشیرفتن نمی دانیمی مانی...سرحرفت می مانیکه گفته بود...

روزی علامه جعفری سوار تاکسی می شوند.در مسیر راه نفس عمیقی می...

مواظب همدیگه باشیماز یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمی شیم پیر می...

در شهر شلوغ و سرد "بی‌رحمی"، مردی میانسال به نام "نوید" زندگ...

از کوفه بیرون رفتند و حضرت فرمودند چشمت را روی هم بگذار آن م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط