من نمیتونستم یه زن بشم

من نمیتونستم یه زن بشم
اینکه همزمان بشه به چند چیز فکر کرد، برای من فکرش هم رنج اوره.
حتما این خیلی سخته که همزمان به ده تا خاطره، ده تا درد، فکر میکنن
من همین جوریش با یه درد، با یه خاطره از پا در اومدم.

«علی اصغر وطن تبار»
دیدگاه ها (۵)

💔 درِ کلاس های دانشگاه شیشه داشت،آنقدری بود که بتوانی دوسوم...

دُخْتَر اَز رویه ناراحتی با مشتهای ضریفش رویِسینه ی پسر میکو...

به یادتم هنوزماگر چه زود رفتیاگر چه بی تفاوت به هر چه بود رف...

جز قرص روی «تو»ماه منهر چه قرص استعوارض دارد.......!!!!«علی ...

عاشق شدن یعنی نتونی روز و شب از فکرش بیای بیرون جوری که حتی ...

black flower(p,225)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط