نوستالژی..

شاعر شب و روز
پشت دارِ اندیشه نشسته بود
و سرودش، آن قالی بزرگ را می بافت
قالیِ بزرگی که شاعر
در تار و پودِ آن
گاهشمار اسطوره ای میهن اش
و تبار کهنِ پادشاهان پارسی را، باشکوهِ تمام می بافت
قصه ی پهلوانانِ محبوب اش
کارهای برجسته ی قهرمانان اش
جانورانِ جادویی و دیوها
و گل های افسانه را گرداگردش رج می زد…❤


#کودکی
#عاشقانه_ها
#هنرعکاسی
#مهربانی
#عشق
#انگیزشی
#انرژی_مثبت
#کپشن_ناب
#کپشن_انگیزشی
#نوستالژی😍
دیدگاه ها (۳)

می گویند بعد از اینمی توان اسب بود،پرنده،ماهی...می خواهم در ...

ما طعم شیرین یافتن را در طعم تلخ از دست دادن یافتیمو در این ...

نوستالژی..

هیچ دوره ای جای خودش نبودکودک بودم،می گفتند: تا کی می خواهی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط