من نمی توانستم به او بگویم که با جنس مخالفش حرف نزند

من "نمی توانستم‌" به او‌ بگویم که با جنس مخالفش حرف نزند
شوخی نکند
رفت و آمد نداشته باشد.
نمی توانستم بگویم میخواهم فقط مرا داشته باشد...
تنها کاری که از دستم برمی آمد این بود که "سکوت" کنم
و به رویم نیاورم که دلخور شده ام..‌
یک گوشه کِز میکردم و در جواب پرسش
«چیزی شده؟»
فقط می توانستم لبخند تلخی بزنم
و بگویم:
«نه جانم!» نمی شد به اوبگویم ماتمِ چشمهایم را ببیند،
معنی لبخند تلخم را بفهمد
و دستِ دلم را بگیرد و بهش بگوید ناراحت نباش...
من نمی توانستم به او بگویم:
«فقط برای من باش»
او "خودش" باید می فهمید...

◦•●◉✿❤ ️ოムЯოムЯ❤ ️✿◉●•
دیدگاه ها (۶)

مُرَدد بودبینِ ماندن و رفتن"اصرار" کردم به ماندنرفتن را ترجی...

#عڪس_نوشته👌

گفته بود اولینَ ش "من" هستمباورش کردمافتخار هم میکردماولینِ ...

بچه که بودیم ...شبها فکر میکردیم فردا چی بازی کنیم؟! اما ......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط