حال آدم ڪه دست خودش نیست
حال آدم ڪه دست خودش نیست
عڪسی می بیند
ترانه اے می شنود
خطی می خواند
اصلن هیچی هم نشده
یهـو دلش ریش می شود …
حالا بیا وُ درستش کن...
آدمِ دلگــیر..
منطـق سرش نمی شود
براے آن ها ڪه رفته اند
آن ها ڪه نیستند , می گرید
دلتنگ می شود
حتـی براےآنها ڪه هنوز نیامده اند …
دل ڪه بلرزد
دیگـر هیچ چیز سرِ جاے درستـش نیست
این وقت ها
انگار ڪنار خیابانی پر تردد ایستاده اے
تا مجال عبور پیدا ڪنی
هم صبـورے می خواهد هم آرامش
ڪه هیچڪـــدام نیــست !
آدم تصادف می میڪند ,
با یڪ اتوبوس خاطـره هاے مسـت ….
عڪسی می بیند
ترانه اے می شنود
خطی می خواند
اصلن هیچی هم نشده
یهـو دلش ریش می شود …
حالا بیا وُ درستش کن...
آدمِ دلگــیر..
منطـق سرش نمی شود
براے آن ها ڪه رفته اند
آن ها ڪه نیستند , می گرید
دلتنگ می شود
حتـی براےآنها ڪه هنوز نیامده اند …
دل ڪه بلرزد
دیگـر هیچ چیز سرِ جاے درستـش نیست
این وقت ها
انگار ڪنار خیابانی پر تردد ایستاده اے
تا مجال عبور پیدا ڪنی
هم صبـورے می خواهد هم آرامش
ڪه هیچڪـــدام نیــست !
آدم تصادف می میڪند ,
با یڪ اتوبوس خاطـره هاے مسـت ….
۴.۳k
۱۴ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.