وقتی که دیگر نبود

وقتی که دیگر نبود

من به بودنش نیازمند شدم.

وقتی که دیگر رفت

من در انتظار آمدنش نشستم.

وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد

من او را دوست داشتم.

وقتی که او تمام کرد

من شروع شدم.

وقتی که او تمام شد

من آغاز شدم.

و چه سخت است تنها متولد شدن

مثل تنها زندگی کردن

مثل تنها مـــــردن!

*دکتر شریعتی*
دیدگاه ها (۱)

زَن اســـــت دیگر گـــــاهی تمام دِلتـــــنگی هایـَـــش را د...

چـــــه آزمـــــون دشـــــواریست...! قـــــلبت را در ســـــ...

مـــــردی...؟! هر چقدر مـــــغرور... هر چقدر صـــــادق... ...

خـــــیلی بـــــاید بـــــی مـــــعرفت بـــــاشی کـــــه پـ...

به او گفتم تو مرا دوست نداری، هیچوقت دوست نداشتی. جواب داد: ...

part¹⁰عاشق یک جاسوس شدموی آنیا*خب به هر حال هرچی که بودحوصله...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط