هم سم بکوبید، هم سم بکشید
هم سم بکوبید، هم سم بکشید
روزگاری با فتح الفتوح مان جز پرده ای از حماقت فاصله نبود و حالا فساد و تباهی را کرانه ای نیست. در معرکه آن ها که می دانستند، لب فرو بستند و آن ها که می توانستند، ترسیدند، اهل زهد حسادت کردند و اهل تقوی فسق شان گرفت و اهل شریعت هم ماله توجیه کشیدند. معلوم شد علما زنبور بی عسلند و حکما ابرهایی تیره که نمی بارند و اهل خرد نادان ترین مردم. کار از دست شد و آرمان به حرمان گرایید. دشمنان توحید و عدالت عنانمان در دست گرفتند در حالی که افسارشان را در دست داشتیم، بر ما مسلط شدند در حالی که بر آن ها چیره بودیم و پیش آمدند در حالی به قفایشان رانده بودیم، سرانجام کره خر از براقِ پهلودریده جلو زد. و عجب از حیلت امروز این جماعت که دور زدن خدای را اراده کرده اند و توبه نکرده از ذنبی که شیعه را تا کمر در خون فرو برده، کمر به راندن آنایی بسته اند که پیش از این رانده بودیمشان. بدون توبه و انابه، رزمتان پست تر است از جنگ بنی فلان و بنی بهمان. در شهری که موسیقی عدالت و مروت پراکنده بودیم، جز عربده موذن بدلهجه به گوش نمی رسد و بر مردم ما نیست جز منزل نکردن در کنار ماذنه ها تا امان یابند از شر این صوت جهنمی. با دست های بسته از ژرفای بحر غربت و تنهایی فریاد می زنیم. پرودگارا! موحدان در برابر خیل دشمنان نابکار و دوستان احمق جز تو یاری کننده ای ندارند. ما را دریاب! دیگر جز حفاظت از کینه ها و انباشت خشم خیری نداریم. آتشی در سینه هایمان شعله می کشد، اما هنوز چندان که باید گدازنده نیست، بادا که خشم و کینه ای فزون تر جانمان را آکنده کند. بر پیکر پهلوان های در زنجیر هم سم بکوبید، هم سم بکشید که روزگاری رندی گفت بترسید از یوم الله! یوم اللهی که مردم از باطن شما آگاه شوند و بر هیچ کس شفقت نکنند، به گمانمان این کلام آن سفر کرده، بیش از آنکه به زنهار ماند، به پیش بینی و عده صادق شبیه است.
روزگاری با فتح الفتوح مان جز پرده ای از حماقت فاصله نبود و حالا فساد و تباهی را کرانه ای نیست. در معرکه آن ها که می دانستند، لب فرو بستند و آن ها که می توانستند، ترسیدند، اهل زهد حسادت کردند و اهل تقوی فسق شان گرفت و اهل شریعت هم ماله توجیه کشیدند. معلوم شد علما زنبور بی عسلند و حکما ابرهایی تیره که نمی بارند و اهل خرد نادان ترین مردم. کار از دست شد و آرمان به حرمان گرایید. دشمنان توحید و عدالت عنانمان در دست گرفتند در حالی که افسارشان را در دست داشتیم، بر ما مسلط شدند در حالی که بر آن ها چیره بودیم و پیش آمدند در حالی به قفایشان رانده بودیم، سرانجام کره خر از براقِ پهلودریده جلو زد. و عجب از حیلت امروز این جماعت که دور زدن خدای را اراده کرده اند و توبه نکرده از ذنبی که شیعه را تا کمر در خون فرو برده، کمر به راندن آنایی بسته اند که پیش از این رانده بودیمشان. بدون توبه و انابه، رزمتان پست تر است از جنگ بنی فلان و بنی بهمان. در شهری که موسیقی عدالت و مروت پراکنده بودیم، جز عربده موذن بدلهجه به گوش نمی رسد و بر مردم ما نیست جز منزل نکردن در کنار ماذنه ها تا امان یابند از شر این صوت جهنمی. با دست های بسته از ژرفای بحر غربت و تنهایی فریاد می زنیم. پرودگارا! موحدان در برابر خیل دشمنان نابکار و دوستان احمق جز تو یاری کننده ای ندارند. ما را دریاب! دیگر جز حفاظت از کینه ها و انباشت خشم خیری نداریم. آتشی در سینه هایمان شعله می کشد، اما هنوز چندان که باید گدازنده نیست، بادا که خشم و کینه ای فزون تر جانمان را آکنده کند. بر پیکر پهلوان های در زنجیر هم سم بکوبید، هم سم بکشید که روزگاری رندی گفت بترسید از یوم الله! یوم اللهی که مردم از باطن شما آگاه شوند و بر هیچ کس شفقت نکنند، به گمانمان این کلام آن سفر کرده، بیش از آنکه به زنهار ماند، به پیش بینی و عده صادق شبیه است.
۷۶۷
۱۸ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.