تنهایی ام را

تنهایی ام را...
با گل سرخی...


دور ریختم...
تنها تر از من ...


عابری بود..
که گل را برداشت...
دیدگاه ها (۵)

من گرفتار شبم؛ در پی ماه؛ آمده ام..سیب را دست تو دیدم؛ به گن...

من گم شده ام ؛هرچه بگردی خبری نیست..جز این دو سه تا شعر؛ که ...

زندگی دایره در دایره؛ سرگردانی‌ست..چشم بر هم بزنی، مرحله‌ی پ...

کاش می شد آرامش را از بقّالیِ سَرِ کوچه خریدکاش می شد مهربان...

این کوزه چو من عاشقِ زاری بوده‌ست💚در بندِ سرِ زلفِ نگاری بود...

چیست در گردش جادویی چشمت که هنوزقلم فرشچیان دور خودش می چرخد...

ز خود جداشدگان پرس دردِ تنهاییکه هر که دور ز مردم فتاده تنها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط