با من باش...
با من باش...
مستور/ خدایا! چقدر با تو بودن را دوست دارم! تمام لحظه هایی که با تو سپری می کنم؛ آن دقائق کوتاهی که برای خواندن نماز می گذارم، حتی آن نمازهای سردرگم و پر از فکر و خیال را؛ حتی تمام آن دعاهای سرهم بندی شده ی عادت وار را! حتی وقتی خواندم: «انکار؟! چگونه و از کجا ممکن است و چه نفعی دارد وقتی که همه ی اعضا و جوارحم به آنچه کرده ام گواهی می دهند؟ خدای من! خواندمت پاسخم گفتی. از تو خواستم عطایم کردی. به سوی تو آمدم آغوش رحمت گشودی. به تو تکیه کردم نجاتم دادی. به تو پناه آوردم کفایتم کردی. خدایا! از خیمه گاه رحمتت بیرونمان مکن.» (1) و نفهمیدم! خدایا چقدر اسم های تو را دوست دارم. آن اسم هایی که به آدم قوت قلب می دهد حتی آنهایی که مرا می ترساند! خدایا! چقدر لحظه های خلوت کردن با تو را دوست دارم. حتی لحظه هایی که به گناهانم اعتراف می کنم، لحظه های امیدواری به رحمتت، لحظه های التماس برای دادن یک حاجت کوچک، حتی اگر حاجتم را نداده، راهی ام کنی. خدایا چقدر حرف زدن با تو را دوست دارم! حرف هایی که خودت می دانی با این حال می گویم، حرف هایی که فقط به تو می گویم، حرف هایی که رک و راست می زنم؛ حتی اگر گاهی دل خودم را بشکنم! خدا جان! با تو بودن را دوست دارم، حتی اگر فراموش کنم لذتش را حتی اگر سرسری بگیرمش حتی اگر روزی آنقدر غرق گناه بودم که یادم رفت با تو بودن چقدر زیباست! حتی اگر مرا به دوزخ بیندازی. آنگاه؛ صبر می کنم بر لهیب آتشت، ولی فراقت را حتماً فریاد می کشم! (2) پی نوشت: 1. فرازی از دعای عرفه 2. الهی! صبرتُ علی عذابک فکیف اصبِرُ علی فراقک... اقسم صادقا لان ترکتنی ناطقا فاضجنّ... (خدایا بر فرض، عذابت را تحمل می کنم، با درد دوری ات چگونه بسازم... صادقانه قسم می خورم که اگر مرا ناطق به دوزخ بیندازی، ضجه می زنم و فریاد می کنم و نامت را می خوانم...) فرازی از دعای کمیل
www.khorasannews.com/OnlineNews.aspx?newsid=2210663
مستور/ خدایا! چقدر با تو بودن را دوست دارم! تمام لحظه هایی که با تو سپری می کنم؛ آن دقائق کوتاهی که برای خواندن نماز می گذارم، حتی آن نمازهای سردرگم و پر از فکر و خیال را؛ حتی تمام آن دعاهای سرهم بندی شده ی عادت وار را! حتی وقتی خواندم: «انکار؟! چگونه و از کجا ممکن است و چه نفعی دارد وقتی که همه ی اعضا و جوارحم به آنچه کرده ام گواهی می دهند؟ خدای من! خواندمت پاسخم گفتی. از تو خواستم عطایم کردی. به سوی تو آمدم آغوش رحمت گشودی. به تو تکیه کردم نجاتم دادی. به تو پناه آوردم کفایتم کردی. خدایا! از خیمه گاه رحمتت بیرونمان مکن.» (1) و نفهمیدم! خدایا چقدر اسم های تو را دوست دارم. آن اسم هایی که به آدم قوت قلب می دهد حتی آنهایی که مرا می ترساند! خدایا! چقدر لحظه های خلوت کردن با تو را دوست دارم. حتی لحظه هایی که به گناهانم اعتراف می کنم، لحظه های امیدواری به رحمتت، لحظه های التماس برای دادن یک حاجت کوچک، حتی اگر حاجتم را نداده، راهی ام کنی. خدایا چقدر حرف زدن با تو را دوست دارم! حرف هایی که خودت می دانی با این حال می گویم، حرف هایی که فقط به تو می گویم، حرف هایی که رک و راست می زنم؛ حتی اگر گاهی دل خودم را بشکنم! خدا جان! با تو بودن را دوست دارم، حتی اگر فراموش کنم لذتش را حتی اگر سرسری بگیرمش حتی اگر روزی آنقدر غرق گناه بودم که یادم رفت با تو بودن چقدر زیباست! حتی اگر مرا به دوزخ بیندازی. آنگاه؛ صبر می کنم بر لهیب آتشت، ولی فراقت را حتماً فریاد می کشم! (2) پی نوشت: 1. فرازی از دعای عرفه 2. الهی! صبرتُ علی عذابک فکیف اصبِرُ علی فراقک... اقسم صادقا لان ترکتنی ناطقا فاضجنّ... (خدایا بر فرض، عذابت را تحمل می کنم، با درد دوری ات چگونه بسازم... صادقانه قسم می خورم که اگر مرا ناطق به دوزخ بیندازی، ضجه می زنم و فریاد می کنم و نامت را می خوانم...) فرازی از دعای کمیل
www.khorasannews.com/OnlineNews.aspx?newsid=2210663
۱۰.۲k
۰۸ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.