سیسالشبودهمیشهتنهاقدممیزد

سی‌سالش‌بود‌همیشه‌تنها‌قدم‌میزد،
یه‌باختی‌تو‌چشماش‌بود . .
باخت‌ڪه‌نه
انگار‌یه‌کسیو‌تو‌فصل‌جَوونیش‌از‌دست‌داده‌بود؛
تنهازندگی‌کردن‌رو،خوب‌بلدبود.
شایداونی‌ڪه‌دیدم
#ده‌سالِ،دیگه‌ی‌من‌باشه:)☔💙
دیدگاه ها (۰)

کلیدانداختم‌درُ‌بازڪردم‌،دکمه‌چایی‌سازُزدم‌چشمم‌خوردبه‌یاددا...

❨یِه‌جوری‌زِندِگی‌کنیدکِه‌دوسالِ‌دیگِه‌حَسرَت‌این‌روزاتونونَ...

میگفت:خوش‌به‌حآل‌اونایی‌ڪه‌حداقل‌یه‌ڪمدلباس‌دارن‌پرازعطرِآدم...

اومدی...بالاخره‌گفتم‌ته‌ریش‌،گفتی‌بی‌ریش‌ریشه‌ت‌مهمه‌گفتم‌عط...

#اکیداً.کپی.ممنوع عشقا صبح آدینتون پر از آرامش باز یه چی دی...

بهش گفتم :می‌ترسمـ . . .می‌ترسمـ یه روزی بیادڪه حضورت رو احس...

بهم گفت, عشق ' مثل بازی می مونه. تو هر بازی یکی می بره یکی م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط