نقش انگشتم میان دست تو جا مانده است
نقش انگشتم میان دست تو جا مانده است
نا زنین اما دلم تنهای تنها مانده است
بی قرارم از نگاهت از نفس افتا ده ام
چشم من بر را ه تو ای قوی زیبا مانده است
خوشه ی پر وین زلفت را تمنا می کنم
چشم من بر آسمان ها ای فریبا مانده است
بی تو در تنهایی و ظلمت فرو مانده دل و
زار و خونین در غم عقد ثریا مانده است
گرد شمع روی ماهت مهربان پر وانه و
از فراغ و دو ریت در اوج غم ها مانده است
می زند بر جان من مژگان تو تیر خلاص
بی پناهست و چو یکآهو به صحرا ماند ه است
قا صدک آورده جانا مژده دیدار تو
بهر دیدار ت فتوحی هم مهیا مانده است
نا زنین اما دلم تنهای تنها مانده است
بی قرارم از نگاهت از نفس افتا ده ام
چشم من بر را ه تو ای قوی زیبا مانده است
خوشه ی پر وین زلفت را تمنا می کنم
چشم من بر آسمان ها ای فریبا مانده است
بی تو در تنهایی و ظلمت فرو مانده دل و
زار و خونین در غم عقد ثریا مانده است
گرد شمع روی ماهت مهربان پر وانه و
از فراغ و دو ریت در اوج غم ها مانده است
می زند بر جان من مژگان تو تیر خلاص
بی پناهست و چو یکآهو به صحرا ماند ه است
قا صدک آورده جانا مژده دیدار تو
بهر دیدار ت فتوحی هم مهیا مانده است
۸.۰k
۱۳ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.