نه که نوشتن آرومم نکنه ها اما باید بیای و رو در رو باهات

نه که نوشتن آرومم نکنه ها اما باید بیای و رو در رو باهات حرف بزنم !
این همه دوست داشتن و نه میتونم ببلعم نه بندازم داخل صندوق صدقات !
هیچکسی نمی تونه مثل من احمق باشه و کسی مثل تو رو دوست داشته باشه
دوست داشتن های من نه به درد کسی میخوره نه بلایی و از من دفع می کنه ...
دوست داشتنامو میریزم توی کیفمو راه می افتم
و به این فکر می کنم زمان چه بعد مسخره ایی بوده و من نمی دونستم
این که اگه دیر برسی اگه نیای اگه نگی
باید چیکار کنم !
این همه دوست داشتن و نمی تونم تو اتاقم و لای جزوه ها و کتابام جا بدم
و تو چطور می تونی این همه منطقی باشی ؟
راه میرم و راه میرم وقتی به اندازه ی کافی از خونه دور شدم
کیفمو می اندازم داخل سطل زباله
و به این فکر می کنم که احمقانه ترین کار من از سکوت تو بهتره .
بر می گردم خونه رو تخت ولو میشم و به سقف نگاه می کنم
به قلبی که دیگه تند نمی زنه
به حرفایی که دیگه تو گوشم نمی پیچه
این حقیقته اگه جایی که باید حرف بزنی ، سکوت کنی
جایی که باید بمونی اما بری
میمیری ...
اونم تو قلب کسی که از انتظار بیزاره ...
همیشه زمان مناسب وقتی نیست که تو فکر می کنی
زمان مناسب قبل از انداختن کیفم داخل سطل زباله بود !


#ساینا_سلمانی🙂
دیدگاه ها (۴)

...آن ها که در عکس های دسته جمعیتنها به دنبال خودشان می گردن...

می نویسم:شب بخیر:)صبح بخیر:)بیداری؟کی ببینمت؟خسته نباشی:)چقد...

.امروز عجیب هوایِ آغوش داشتممی خواستم کــه گم شوم در بازوانِ...

ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻨﺸﯿﻨﻢ ﺩﺭ ﯾﮏ ﮐﺎﻓﻪ ﯼ ﺷﻠﻮﻍﺗﮑﯿﻪ ﺑﺪﻫﻢ ﺑﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩﻭ ﺑﻪ ...

♡کپشن رو اگه دوست داری بخون ♡ قشنگام من از این ویروس هایی ه...

ضربان قلب پارت ۱۰

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۱۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط