یک جایی خواندم که بهرام صادقی در کتاب ملکوتش نوشته "گریست
یک جایی خواندم که بهرام صادقی در کتاب ملکوتش نوشته "گریستم زیرا دانستم این لحظه را هم گذراندم و دیگر نخواهم داشت"...می خواستم بگویم این جمله را با بند بند وجودم فهمیده ام درکش کرده ام... روزهایی که وسط قهقهه زدنم در دلم می گفتم این آخرین بار است ، یا وسط عاشقیم حس می کردم تمام است...آنجا بود که بغض می کردم و در دل می گفتم که دیگر نخواهم داشت و باور کنید که دیگر نداشتم...
۶۳۶
۲۹ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.