گفته بودم در اوج ویرانی از من و خانه رو بگردانی

گفته بودم در اوجِ ویرانی، از من و خانه رو بگردانی
هر چه بود و نبود خواهد مُرد، مردِ این قصه زود خواهد مُرد
دیدگاه ها (۱)

شب مستی اگر یک توبه بشکستم تکرار توبه صد به صد کردم

وقتی تو غمگینی خیلی غم انگیزم همدرد پاییزم همراه این برگا اش...

نغمه

بر لب لرزان من فریاد دل خاموش بود

من تصمیم گرفته بودم زود زود از این دنیا دور شم(:

سر میدم آواز قو...تموم شده داستانمون....رفت تو قصه ها و...جا...

✲ تا حالا قصه آقا گرگه و شنل قرمزی رو ازین زاویه ندیده بودم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط