من مانده ام ز پا

من مانده ام ز پا
ولی آن دورها هنوز
نوری‌ ست،
شعله‌ای ست
خورشیدِ روشنی ست
که می‌خوانَدَم مدام
اینجا درون سینه‌ی من زخم کهنه‌ای ست
که می‌کاهَدَم مدام!

#حمید_مصدق
دیدگاه ها (۳)

و نامِ کوچکم را دوست نمی‌دارمتنها هنگامی که تواَم آواز می‌ده...

همسفر

مثل من که نیست می شوممثل روزها...مثل فصل هامثل آشیانه هامثل ...

️در شبانِ غمِ تنهاییِ خویش؛عابدِ چشمِ سخنگوی توام؛من در این ...

دیدن فقط نگاه کردن نیست.هر چیزی که میبینی از درون تو میگذرد ...

میدانی درد دارد :))))قفسه ی سینه ام درد دارد دردی مشابه با ش...

حواستان باشد !اینجا خیلی زود ، دیر می شود !جایی که همه چیز ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط