پادشاهان ایرانی
#پادشاهان_ایرانی
تاریخ نویسان علت ناکامی ایران را در گشایش همهٔ یونان چنین برمیشمرند:
۱. پرهیز پذیر بودن این جنگها برای ایران: براستی ایران نیازی به این لشکرکشیها نداشت. خشایارشا با سیاستهای درست بهتر میتوانست به خواستهاش برسد تا با این جنگها و لشکرکشیهای کلان.[۴۴][۴۵]
شمار بیش از اندازه سپاهیان ایران: هر چند بازگفتها و شمارهای یونانیها، در این باره آشکارا بسیار گزاف برمیآید.
درخور نبودن جنگافزار ایرانیان در برابر جنگافزارهای سنگین یونانیان: به جز گارد جاویدان، دیگر سپاه ایران ناورزیده بودند و افزارهایی سبک همچون تبر داشتند.
ناهمواری جلگههای یونانی: سپاهیان سوارهٔ ایران به جنگ در جلگههای گسترده خو کرده بودند و نمیتوانستند به سپاهیان پیاده در سرزمین کوهستانی و گذرگاههای تنگ یونان کمک کنند.
آغاز جنگ و نبردی دیگر در سالامیس: براستی نیازی نبود و در پایان مایهٔ ناآگاهی ارتش و نیروی دریایی ایران شد.
۶. انگیزهٔ بالای یونانیان: یونانیان مردمانی خودسالار بودند و تن به فرمانبرداری از ایران نمیدادند. در لشگریان ایران آن شور و از خودگذشتگی یونانیها نبود. یونانیان در و برای خانهٔ خود میجنگیدند و پیروزی و شکست، پرسمان زندگانیشان بود.[
گویند که خشایارشا از شاهبانو آمستریس شش یا هفت فرزند و از دیگر همسرانش پنج فرزند داشت. خشایارشا پس از ۲۰ سال پادشاهی، در اکتبر ۴۶۵ پیش از میلاد در خوابگاه خویش به دست رئیس گارد شاهنشاهی اردوان و یک خواجه به نام میترا یا اسپنتمیترا که با یکدیگر همدست شده بودند، کشته شد. سپس اردوان پسر بزرگ خشایارشا به نام داریوش را کشت. چون پسر دوم پادشاه، ویشتاسپ که استاندار باکتریه بود، نیز از پایتخت دور بود، اردوان چند ماه جانشینی پادشاه را داشت. او بهطور موقت، اردشیر، پسر سوم خشایارشا را بر تخت نشاند. اردوان و پسرانش میخواستند با رسیدن زمان مناسب اردشیر را نیز از میان بردارند، ولی اردشیر از این نیرنگ آگاه شد و پیشدستی کرد. در پی یک زدوخورد درونی که در چهار دیوار پردهسرا درگرفت، اردشیر یکم اردوان و پسرانش را کشت و خود را شاهنشاه خواند.
تاریخ نویسان علت ناکامی ایران را در گشایش همهٔ یونان چنین برمیشمرند:
۱. پرهیز پذیر بودن این جنگها برای ایران: براستی ایران نیازی به این لشکرکشیها نداشت. خشایارشا با سیاستهای درست بهتر میتوانست به خواستهاش برسد تا با این جنگها و لشکرکشیهای کلان.[۴۴][۴۵]
شمار بیش از اندازه سپاهیان ایران: هر چند بازگفتها و شمارهای یونانیها، در این باره آشکارا بسیار گزاف برمیآید.
درخور نبودن جنگافزار ایرانیان در برابر جنگافزارهای سنگین یونانیان: به جز گارد جاویدان، دیگر سپاه ایران ناورزیده بودند و افزارهایی سبک همچون تبر داشتند.
ناهمواری جلگههای یونانی: سپاهیان سوارهٔ ایران به جنگ در جلگههای گسترده خو کرده بودند و نمیتوانستند به سپاهیان پیاده در سرزمین کوهستانی و گذرگاههای تنگ یونان کمک کنند.
آغاز جنگ و نبردی دیگر در سالامیس: براستی نیازی نبود و در پایان مایهٔ ناآگاهی ارتش و نیروی دریایی ایران شد.
۶. انگیزهٔ بالای یونانیان: یونانیان مردمانی خودسالار بودند و تن به فرمانبرداری از ایران نمیدادند. در لشگریان ایران آن شور و از خودگذشتگی یونانیها نبود. یونانیان در و برای خانهٔ خود میجنگیدند و پیروزی و شکست، پرسمان زندگانیشان بود.[
گویند که خشایارشا از شاهبانو آمستریس شش یا هفت فرزند و از دیگر همسرانش پنج فرزند داشت. خشایارشا پس از ۲۰ سال پادشاهی، در اکتبر ۴۶۵ پیش از میلاد در خوابگاه خویش به دست رئیس گارد شاهنشاهی اردوان و یک خواجه به نام میترا یا اسپنتمیترا که با یکدیگر همدست شده بودند، کشته شد. سپس اردوان پسر بزرگ خشایارشا به نام داریوش را کشت. چون پسر دوم پادشاه، ویشتاسپ که استاندار باکتریه بود، نیز از پایتخت دور بود، اردوان چند ماه جانشینی پادشاه را داشت. او بهطور موقت، اردشیر، پسر سوم خشایارشا را بر تخت نشاند. اردوان و پسرانش میخواستند با رسیدن زمان مناسب اردشیر را نیز از میان بردارند، ولی اردشیر از این نیرنگ آگاه شد و پیشدستی کرد. در پی یک زدوخورد درونی که در چهار دیوار پردهسرا درگرفت، اردشیر یکم اردوان و پسرانش را کشت و خود را شاهنشاه خواند.
۷۶۱
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰