عاشقانهها sasan

دیدگاه ها (۱)

قرار بود اول زمستان شال گردنی که برایم بافته‌ی را دور گردنم ...

شیرین تر از همیشه بخند این زندگی چای تلخیست که کنارش قند نگذ...

من بِهشتمهمہ در دیدنِ خندیدن توست تا تو باشینشوم خیره بہ لب ...

" تو در شعرهایم در پوست و تَنم و استخوان‌هایم و رگ‌هایم خان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط