بدترین خاطره کاری شما چه بوده است؟
بدترین خاطره کاری شما چه بوده است؟
بدترین خاطره من در کلانتری یوسفآباد بود که یک کارگر ساختمانی در اثر برقگرفتگی فوت کرده بود و روز بعد خانم ایشان برای پیگیری وضع همسرش به کلانتری آمده بود چون به او گفته بودند شوهر شما در بازداشتگاه است. همکاران به من گفتند به این خانم بگویید همسر ایشان فوت کرده است چون آن زمان من تنها همکار خانم در کلانتری بودم. همسر آن کارگر، یک خانم جوان و در تهران تنها بود. من مانده بودم چطور به این خانم بگویم شوهر شما فوت کرده است.
گفتم اگر اینجا به او بگویم تنها در کلانتری میخواهد چه کار کند، پس گفتم او را تا خانه ببرم و آنجا به او بگویم تا همسایهها اطراف او باشند. به این بهانه که نیاز به شناسایی شوهر شما داریم تا همسر شما از بازداشتگاه بیرون بیاید، او را تا منزل بردم که مدرک شناسایی بدهد.
بنده خدا را با یکی از همکاران سوار ماشین کردیم و به منزل بردیم. تا او بالا برود من یکی از همسایهها را صدا کردم و گفتم چنین مشکلی ایجاد شده و شما پیش ایشان بمانید چون وقتی ما این خبر را بدهیم، باید برویم. از طرفی تا خانواده او از شهرستان بیایند خیلی طول میکشد. لذا آرام آرام خبر را به او دادند و کم کم این خانم متوجه شد قضیه چیست. سر و صدای خانم بعد از شنیدن خبر هیچ وقت از ذهن من بیرون نمیرود. آن شوکی که به این زن وارد شد از یاد من نمیرود.
اگر خانمی از شما مشورت بگیرد و بخواهد شغل پلیسی را انتخاب کند، چه توصیهای به او میکنید؟
من میگویم ابتدا باید به روحیه خود نگاه کند. زمانی که خود من استخدام ناجا شدم هیچ وقت فکر نمیکردم در خیابان در مأموریت باشم. اصلاً فکر این را نمیکردم چون آن زمان جو پلیس خانم فرق میکرد. زمانی که ما وارد سازمان شدیم در شغلهای تخصصی و به عنوان مشاور در کلانتریها بود. ما گروههای اولی بودیم که وارد کلانتریها شدیم.
الان به آنهایی که میخواهند وارد این فضا شوند، میگویم به روحیه خود نگاه کنید. آیا روحیه و مقاومت دارید. خیلی موارد ایجاد میشود که در کلانتری پرونده خانوادگی میآید و سر بچه درگیر هستند و مواردی که با احساس یک خانم ممکن است مشکلساز باشد. باید توان این را داشته باشند تا از محل کار خارج میشوند اینها را در محل کار بگذارند و وقتی به خانه خود رفتند همان مادر یا دختر آن خانواده شوند.
در بخشی که مشاوره پیش از ازدواج داده میشود حضور دارید؟
من به خاطر حجم کارهایی که دارم خیلی وارد نمیشوم ولی اگر مراجعه کنند و فرصت داشته باشم صحبت میکنم. شاید در ماه یکی دو بار اتفاق افتد.
#پلیس_زن
ادامه دارد
بدترین خاطره من در کلانتری یوسفآباد بود که یک کارگر ساختمانی در اثر برقگرفتگی فوت کرده بود و روز بعد خانم ایشان برای پیگیری وضع همسرش به کلانتری آمده بود چون به او گفته بودند شوهر شما در بازداشتگاه است. همکاران به من گفتند به این خانم بگویید همسر ایشان فوت کرده است چون آن زمان من تنها همکار خانم در کلانتری بودم. همسر آن کارگر، یک خانم جوان و در تهران تنها بود. من مانده بودم چطور به این خانم بگویم شوهر شما فوت کرده است.
گفتم اگر اینجا به او بگویم تنها در کلانتری میخواهد چه کار کند، پس گفتم او را تا خانه ببرم و آنجا به او بگویم تا همسایهها اطراف او باشند. به این بهانه که نیاز به شناسایی شوهر شما داریم تا همسر شما از بازداشتگاه بیرون بیاید، او را تا منزل بردم که مدرک شناسایی بدهد.
بنده خدا را با یکی از همکاران سوار ماشین کردیم و به منزل بردیم. تا او بالا برود من یکی از همسایهها را صدا کردم و گفتم چنین مشکلی ایجاد شده و شما پیش ایشان بمانید چون وقتی ما این خبر را بدهیم، باید برویم. از طرفی تا خانواده او از شهرستان بیایند خیلی طول میکشد. لذا آرام آرام خبر را به او دادند و کم کم این خانم متوجه شد قضیه چیست. سر و صدای خانم بعد از شنیدن خبر هیچ وقت از ذهن من بیرون نمیرود. آن شوکی که به این زن وارد شد از یاد من نمیرود.
اگر خانمی از شما مشورت بگیرد و بخواهد شغل پلیسی را انتخاب کند، چه توصیهای به او میکنید؟
من میگویم ابتدا باید به روحیه خود نگاه کند. زمانی که خود من استخدام ناجا شدم هیچ وقت فکر نمیکردم در خیابان در مأموریت باشم. اصلاً فکر این را نمیکردم چون آن زمان جو پلیس خانم فرق میکرد. زمانی که ما وارد سازمان شدیم در شغلهای تخصصی و به عنوان مشاور در کلانتریها بود. ما گروههای اولی بودیم که وارد کلانتریها شدیم.
الان به آنهایی که میخواهند وارد این فضا شوند، میگویم به روحیه خود نگاه کنید. آیا روحیه و مقاومت دارید. خیلی موارد ایجاد میشود که در کلانتری پرونده خانوادگی میآید و سر بچه درگیر هستند و مواردی که با احساس یک خانم ممکن است مشکلساز باشد. باید توان این را داشته باشند تا از محل کار خارج میشوند اینها را در محل کار بگذارند و وقتی به خانه خود رفتند همان مادر یا دختر آن خانواده شوند.
در بخشی که مشاوره پیش از ازدواج داده میشود حضور دارید؟
من به خاطر حجم کارهایی که دارم خیلی وارد نمیشوم ولی اگر مراجعه کنند و فرصت داشته باشم صحبت میکنم. شاید در ماه یکی دو بار اتفاق افتد.
#پلیس_زن
ادامه دارد
۱.۴k
۰۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.