لحظه هایی هستندکه هستیم چه تنها چه در جمع اما خودمان نی

لحظه هایی هستندکه هستیم چه تنها، چه در جمع، اما خودمان نیستیم؛ انگار روحمان می رودهمانجا که می خواهد، بی صدا، بی هیاهو، همان لحظه هایی که فروشنده میپرسد باقی پول را نمیخواهی؟راننده میگوید صدای بوق را نمی شنوی و مادر صدا میکند حواست کجاست؟ساعتهایی که شنیدیم و نفهمیدیم،خواندیم و نفهمیدیم، دیدیم و نفهمیدیم و تلویزیون خودش خاموش شد، آهنگ بار دهم تکرار شد، هوا روشن شد، تاریک شد، چایی سرد شد، غذا یخ کرد، در یخچال باز ماند و در خانه را قفل نکردیم و نفهمیدیم کی رسیدیم خانه و کی گریه هایمان بند آمد و کی عوض شدیم، کی دیگر نترسیدیم، از ته دل نخندیدیم و دل نبستیم و چطور یکباره انقدر بزرگ شدیم و از آرزوهایمان کی گذشتیم و کی دیگر اورا برای همیشه فراموش کردیم.
" یک لحظه سکوت برای لحظه هایی که خودمان نیستیم "
دیدگاه ها (۷)

گاهى دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی......

ماهی ها از تلاطم دریا به خدا شکایت کردند و چون دریا آرام شد ...

یارو نه درس خونده نه شغلی نه پولی... خلاصه هیچی... ازش میپرس...

ساده که میشویهمه چیز خوب می شود خودتغمتمشکلتغصه اتآدم های اط...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط