محبوبم،می دانی..
محبوبم،میدانی..
امروز دلم بهانه ات را گرفت.
بهانهی آغوش لبالب از گرمای هستی بخشت را.
بهانهی پیراهنهای مردانه و چهار خانهای که آستینهایش تا لبهی آرنجهایت تا خورده باشد را!
بهانهی آن ساعت چرمات را!
بهانهی زمانی را که با وسواس ادکلن فرانسویات را میزنی. و میدانی که لیلیات را مجنونتر میکنی.
دلم وسوسه شد تا سیب گلویت را بچینم.
یا روزی که از خستگی زیاد حتی حوصلهی خود را هم ندارم.
با آغوش باز بین آن ازدحام پذیرای من باش بگذار مردم هر آن چه را که میخواهند بگویند.
و حرفهای خاله زنکیشان را برای خودشان نگه دارند. عاشقی به رسواییاش میارزد.
#سودابه_رنجبر
امروز دلم بهانه ات را گرفت.
بهانهی آغوش لبالب از گرمای هستی بخشت را.
بهانهی پیراهنهای مردانه و چهار خانهای که آستینهایش تا لبهی آرنجهایت تا خورده باشد را!
بهانهی آن ساعت چرمات را!
بهانهی زمانی را که با وسواس ادکلن فرانسویات را میزنی. و میدانی که لیلیات را مجنونتر میکنی.
دلم وسوسه شد تا سیب گلویت را بچینم.
یا روزی که از خستگی زیاد حتی حوصلهی خود را هم ندارم.
با آغوش باز بین آن ازدحام پذیرای من باش بگذار مردم هر آن چه را که میخواهند بگویند.
و حرفهای خاله زنکیشان را برای خودشان نگه دارند. عاشقی به رسواییاش میارزد.
#سودابه_رنجبر
۳۷۰
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.