توی این چند سال،
توی این چند سال،
همیشه آخرای شهریور و اوایل مهر و پاییز برام حس قریب و حال منحصربهفردی داره!
تو همین روزا بود که برای اولین بار صدای آروم و پر از متانتی رو شنیدم که هنوزم اولین لحنش پشت تلفن یادمه
تو همین روزا بود که تو اون خیابون وقتی منتظرش بودم،
اومد و واسه بار اول چشمای پر از استرساش رو در حالی که دارای یه برق خاصی بود دیدم
بوی عطرش...
هیچوقت ممکن نیست بوسهی اول فراموش کنم،
چشماش وقتی اون شب باور نداشت میرم واسه دیدنش،
یادم نمیره!
شب و روزهایی که توی گوشاش مالکیت خودمو زمزمه میکردم یادم نمیره
حسی که حتی با اینکه ندارمش هیچوقت از وجودم نرفت
"که من مالک قلبشم، همونطور که اون قلبمو داره!!!
اینکه بدون اون انگار با همه دنیا غریبهام،
اینکه نمیتونم خیلی جاهارو بدون اون برم و باید حتما کنارم باشه
اینکه باورم نمیشه که قراره نداشته باشمش
همیشه این روزها دلتنگترم،
من میدونم که هیچوقت اینطور نبودم
هیچکس مثل اون نخواهد شد و ممکن نیست غیر این باشه.
همیشه اولینها زیباترینها هستن و در مورد اون،
قضیه فرق میکرد،
همیشه وقتی میدیدمش انگار اولین بار بود...
فــــsheyban9023ــــؤاد
همیشه آخرای شهریور و اوایل مهر و پاییز برام حس قریب و حال منحصربهفردی داره!
تو همین روزا بود که برای اولین بار صدای آروم و پر از متانتی رو شنیدم که هنوزم اولین لحنش پشت تلفن یادمه
تو همین روزا بود که تو اون خیابون وقتی منتظرش بودم،
اومد و واسه بار اول چشمای پر از استرساش رو در حالی که دارای یه برق خاصی بود دیدم
بوی عطرش...
هیچوقت ممکن نیست بوسهی اول فراموش کنم،
چشماش وقتی اون شب باور نداشت میرم واسه دیدنش،
یادم نمیره!
شب و روزهایی که توی گوشاش مالکیت خودمو زمزمه میکردم یادم نمیره
حسی که حتی با اینکه ندارمش هیچوقت از وجودم نرفت
"که من مالک قلبشم، همونطور که اون قلبمو داره!!!
اینکه بدون اون انگار با همه دنیا غریبهام،
اینکه نمیتونم خیلی جاهارو بدون اون برم و باید حتما کنارم باشه
اینکه باورم نمیشه که قراره نداشته باشمش
همیشه این روزها دلتنگترم،
من میدونم که هیچوقت اینطور نبودم
هیچکس مثل اون نخواهد شد و ممکن نیست غیر این باشه.
همیشه اولینها زیباترینها هستن و در مورد اون،
قضیه فرق میکرد،
همیشه وقتی میدیدمش انگار اولین بار بود...
فــــsheyban9023ــــؤاد
۴.۱k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳