دیشب درایوان دلم یک شاپرک بالش شکست

دیشب درایوان دلم ،یک شاپرک بالش شکست
آمد فرود ازسقف دل برقلب بیمارم نشست

گفتم شدی عین خودم،بالی ندارم شاپرک!
آهسته وآرام گفت:می دانم ای عاشق پرست
دیدگاه ها (۳)

به گیسوان سپیدت بباف جانم رابده اجازه بمیرم برای تو, مادر!

گفتی احساس به یغما برده داری، می خرمباغبانی و گل پژمرده داری...

یک دوست داشتن هایی هم هستکه از دور است و در سکوتکه دلت برایش...

بر عشق توام، نه صبر پیداست نه دلبی روی توام، نه عقل برجاست ن...

پارت دوم رمان عشق اجباری

دختر جهنمی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط