غـریـبــه مـن
غـریـبــه مـن
───※ ·❆· ※───
p : ⁶³
ا/ت شوکه شده بود و دستشو جلو صورتش گرفته بود
و نمیتونست چیزی بگه
منتظرم...
شال گردنشو در میاره
_یبار گرمه یبار سرد
_بلند شو اینجوری نمون
تا جوابمو نگیرم بلند نمیشم
_احمق جوابت معلومه دیگه بلند شو
میخوام بشنومش
_خیلخب...آره ..بله باهات ازدواج میکنم
جونگکوک بلند شد و دور و ورش رو نگاه میکرد
_چیشده
هیچی فقط پشمام ریخته
_نمیخوای انگشتر و دستم کنی
او آره ...دستو لطف میکنی
ا/ت دستشو برد جلو و نمیتونست جلو لبخندش رو بگیره
ا/ت این دست راستته
_اوه ببخشید
_فقط برای یاد آوری انگشت حلقه اینه
خودم میدونم فقط یکم هول شدم
_(خنده)
خب الان باید چیکار کنیم
_فکر کنم بعدش همو میبوسن
آره آره خودم میدونم
بهم نزدیک میشن و دیگه خودتون میدونین
•°•°•°•°•°•°•°•
_دیگه برگردیم..نگرانمون میشن
باشه
برگشتن و همین که وارد خونه شدن با جیمین رو به رو شدن
ج: خب به به حالا دیگه هیچی به من نمیگی
ها
ج: از من زدی جلو
چی میگی
ج: خودتو نزن به کوچه علی چپ حتی دیگه از ازدواجتم خبر ندارم
هنوز ازدواج نکردم
ج: هرچی..مگه قرار نبود اول من ازدواج کنم بعد تو......یادته چقد چسی می اومدی من ازدواج نمیکنم من فلان از من جلو زدی که
_من تنهاتون میزارم(خنده)
خب چیکار کنم دیگه
ج: حالا کی هست
نمیدونم باید از ا/ت بپرسم
فرداش جونگکوک با ا/ت در همین مورد حرف زد ا/ت مطمئن نبود چون فکر میکرد هنوز خیلی براش زوده ولی وقتی به جونگکوک فکر میکرد با خودش میگفت تو هر سنی باهاش ازدواج کنم خوشحالم
سه روز بعد:
ا/ت با لباس سفیدش از پنجره به بیرون نگاه میکرد که چقدر مهمون برای مراسم ازدواجشون اومده بودن ولی هیچکدوم رو نمیشناخت حتی یک نفر هم از خانواده ش توی عروسیش نبودن
خیلی وقته زل زدی به پنجره دیگه باید بریم
روی صندلی نشست و با انگشتاش بازی میکرد
_حتی یه نفرم از خانواده یا فامیل تو عروسیم نیستن
_من دارم ازدواج میکنم؟
مگه مهمه؟
_هیچکی تو عروسیم نیست داری میپرسی مهمه؟
ا/ت بابات که...
_مامانم چی؟
اون که خانواده نبو...
همین موقع جیمین وارد اتاق میشه
ج: شما کجایین؟ا/ت چیشده؟
جونگکوک با اشاره قضیه رو بهش میفهمونه
ج: پس من و جونگکوک چی؟ ما خانوادتیم
ج: اصلا من از الان باباتم
_(خنده)
گریه نکنی چشات قرمز میشه بعد همه فکر میکنن گل کشیدی
ج: چی میگی تو...پاشین بریم
ا/ت نفس عمیق میکشه و میرن پایین و مراسم عروسی دیگه
#فیک #جونگکوک #تهیونگ #جیمین #جین #یونگی #جیهوپ #نامجون #بی_تی_اس #کیپاپ #آرمی #بنگتن #کیپاپر #کیوت #دارک #بیتیاس
#BTS #BTS_ARMY #Jungkook #Teahyung #Jimin #Namjoon #Jin #J_Hope #Suga #K_pop #BANGTAN #ARMY #Bangtan
راستی عیدتون مبارک🌠💗
───※ ·❆· ※───
p : ⁶³
ا/ت شوکه شده بود و دستشو جلو صورتش گرفته بود
و نمیتونست چیزی بگه
منتظرم...
شال گردنشو در میاره
_یبار گرمه یبار سرد
_بلند شو اینجوری نمون
تا جوابمو نگیرم بلند نمیشم
_احمق جوابت معلومه دیگه بلند شو
میخوام بشنومش
_خیلخب...آره ..بله باهات ازدواج میکنم
جونگکوک بلند شد و دور و ورش رو نگاه میکرد
_چیشده
هیچی فقط پشمام ریخته
_نمیخوای انگشتر و دستم کنی
او آره ...دستو لطف میکنی
ا/ت دستشو برد جلو و نمیتونست جلو لبخندش رو بگیره
ا/ت این دست راستته
_اوه ببخشید
_فقط برای یاد آوری انگشت حلقه اینه
خودم میدونم فقط یکم هول شدم
_(خنده)
خب الان باید چیکار کنیم
_فکر کنم بعدش همو میبوسن
آره آره خودم میدونم
بهم نزدیک میشن و دیگه خودتون میدونین
•°•°•°•°•°•°•°•
_دیگه برگردیم..نگرانمون میشن
باشه
برگشتن و همین که وارد خونه شدن با جیمین رو به رو شدن
ج: خب به به حالا دیگه هیچی به من نمیگی
ها
ج: از من زدی جلو
چی میگی
ج: خودتو نزن به کوچه علی چپ حتی دیگه از ازدواجتم خبر ندارم
هنوز ازدواج نکردم
ج: هرچی..مگه قرار نبود اول من ازدواج کنم بعد تو......یادته چقد چسی می اومدی من ازدواج نمیکنم من فلان از من جلو زدی که
_من تنهاتون میزارم(خنده)
خب چیکار کنم دیگه
ج: حالا کی هست
نمیدونم باید از ا/ت بپرسم
فرداش جونگکوک با ا/ت در همین مورد حرف زد ا/ت مطمئن نبود چون فکر میکرد هنوز خیلی براش زوده ولی وقتی به جونگکوک فکر میکرد با خودش میگفت تو هر سنی باهاش ازدواج کنم خوشحالم
سه روز بعد:
ا/ت با لباس سفیدش از پنجره به بیرون نگاه میکرد که چقدر مهمون برای مراسم ازدواجشون اومده بودن ولی هیچکدوم رو نمیشناخت حتی یک نفر هم از خانواده ش توی عروسیش نبودن
خیلی وقته زل زدی به پنجره دیگه باید بریم
روی صندلی نشست و با انگشتاش بازی میکرد
_حتی یه نفرم از خانواده یا فامیل تو عروسیم نیستن
_من دارم ازدواج میکنم؟
مگه مهمه؟
_هیچکی تو عروسیم نیست داری میپرسی مهمه؟
ا/ت بابات که...
_مامانم چی؟
اون که خانواده نبو...
همین موقع جیمین وارد اتاق میشه
ج: شما کجایین؟ا/ت چیشده؟
جونگکوک با اشاره قضیه رو بهش میفهمونه
ج: پس من و جونگکوک چی؟ ما خانوادتیم
ج: اصلا من از الان باباتم
_(خنده)
گریه نکنی چشات قرمز میشه بعد همه فکر میکنن گل کشیدی
ج: چی میگی تو...پاشین بریم
ا/ت نفس عمیق میکشه و میرن پایین و مراسم عروسی دیگه
#فیک #جونگکوک #تهیونگ #جیمین #جین #یونگی #جیهوپ #نامجون #بی_تی_اس #کیپاپ #آرمی #بنگتن #کیپاپر #کیوت #دارک #بیتیاس
#BTS #BTS_ARMY #Jungkook #Teahyung #Jimin #Namjoon #Jin #J_Hope #Suga #K_pop #BANGTAN #ARMY #Bangtan
راستی عیدتون مبارک🌠💗
۱۵.۷k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.